روز عبرت

ماجرا از این قرار بود که رژیم منحوس پهلوی به فرمان ارباب خود و برای دریافت وامی به بهره ای سنگین زیر بار قراردادی ننگین رفته بود. با تصویب قرارداد کاپیتولاسیون و اعطای مصونیت قضایی به مستشاران آمریکایی و هیات همراه آنان طوق بندگی را برگردن ملت و دولت ایران انداخته و عزت و شرافت آنان را لکه دار کرده بود. نخست وزیر سرسپرده ای به امر شاه ایران از فرصت تعطیلی مجلس شورای ملی استفاده کرده و ماده واحده ای را که براساس آن آمریکائیان در ایران مصونیت پیدا می کردند به تصویب رسانده و با ترفندی به تصویب مجلس سنا رسانده و پس از مدتی به صورتی پنهان و بدون آنکه خبرش را در رسانه های گروهی منعکس نمایند از تصویب مجلس شورا نیز گذرانده بود.
خبر این خوش خدمتی به آمریکا به امام خمینی که مرجعی بیدار و هشیار در برابر حوادث زمان خود بود رسید. امام در یک اجتماع باشکوه در روز چهارم آبان 1343 علیه این قرارداد ننگین سخنرانی کرد و دستگاه حاکمه و آمریکا را به محاکمه کشید و همزمان با صدور اطلاعیه ای مفاسد آن را به گوش ملت ایران رساند.
امام در این اعلامیه با استناد به آیه شریفه «لین یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» مخالفت با این سند بردگی را وظیفه همه اقشار جامعه دانسته و از هدف یکسان همه مراجع و روحانیون در «پشتیبانی از دیانت مقدسه اسلام و قرآن مجید و طرفداری از مسلمین» سخن گفتند.
چنان که در سخنرانی حماسی خود با انتقاد از سخن ایادی استعمار که قطع نفوذ روحانیون را مفید به حال ملت می شمردند اعلام کردند: «اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این ملت اسیر انگلیس باشد اسیر آمریکا باشد اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه کند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد اینها سرخود یک همچون قرضه بزرگی را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این هرج و مرجی که در بیت المال هست بشود اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که هر دولتی هر کاری می خواهد انجام دهد ولو صددرصد بر ضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که این مجلس به این صورت مبتذل درآید. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که مجلس با سرنیزه درست بشود تا این فضاحت از آن پیدا بشود... اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت می زنند. توی دهن این مجلس می زنند و وکلا را از مجلس بیرون می کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد تحمیل نمی تواند بشود یک عده از وکلا بر سرنوشت یک مملکتی حکومت کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارند یک دست نشانده آمریکایی این غلط ها را بکند بیرونش می کنند از ایران» این سخنان زمانی از سوی یک مرجع تقلید شجاع بیان می شود که رژیم تا دندان مسلح پهلوی در اوج قدرت قرار داشته و سرمست از کشتار 15 خرداد 1342 هر مخالفی را سرکوب می کرد.
این مخالفت کوبنده با «سند بردگی ملت ایران» در شرایطی ابراز می گردد که آمریکا در همه ارکان حکومت ایران نفوذ داشته و هیچ مانعی برای پیگیری اهداف استعمارگرانه خود احساس نمی کند و به اصطلاح نفس کشی در برابر خود نمی بیند. اما اراده الهی بر این تعلق گرفته که عالمی مخلص مرجعی بیدار و شخصیتی دلسوز که هدفی جز اعتلای دین خدا و عزت و عظمت اسلام و مسلمین ندارد یکه و تنها به مخالفت برخیزد و ملتی را از خواب غفلت بیدار کند و در فرصتی کمتر از 15 سال رژیم سرسپرده تا دندان مسلح پهلوی را به زباله دان تاریخ بیفکند. «ان تنصرواالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» وعده تخلف ناپذیر الهی در نصرت بندگان خود که سودای یاری او را داشته باشند تحقق یافت. بانی این قرارداد یعنی نخست وزیر وقت به دست جوانان غیور ملت اعدام می شود و رژیم پهلوی نیز به خاطر پذیرش این ذلت و تحمیل آن بر مردم و اهانت به اعتقادات مردم دودمانش برباد می رود.
آمریکا که روزی در این کشور به وسیله مزدوران خود قراردادی ننگین را بر ملت تحمیل می کند و مرجع تقلید مردم یعنی بزرگترین شخصیت مورد احترام و محبوب ملت را تبعید می کند بر اثر بیداری ملت و پیروی از مرجعیت و روحانیت و حضور در صحنه مبارزه به فاصله کمتر از 15 سال با همه حمایت های مالی سیاسی و تسلیحاتی اش نمی تواند رژیم پهلوی را در این مملکت از سقوط نجات دهد. در واقع این همه بهای قرارداد ننگین کاپیتولاسیون بود.
دوران سیادت و سروری آمریکا با پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران به پایان می رسد و چون حاضر به قبول این واقعیت و دست برداشتن از استثمار این ملت نشد ضربه مهلک دیگری را تحمل می کند و آن «تسخیر لانه جاسوسی آمریکا» و اسارت جاسوسان آمریکایی در این کشور است آن هم درست در همان روزی که رهبر محبوب این ملت را به خاطر مخالفت با قرارداد ننگین کاپیتولاسیون از این کشور اخراج کرده بودند.
اینک در روز 13 آبان سال 1358 هیمنه آمریکا شکسته بود. فرزندان کسی که 15 سال قبل از آن به جرم مخالفت با اعطای مصونیت قضایی به مستشاران آمریکایی مظلومانه و در تاریکی شب دستگیر و به ترکیه تبعید شده بود سفارت آمریکا در تهران را که به مرکز جاسوسی و توطئه علیه ملت ایران تبدیل شده بود تسخیر کرده و ابهت آمریکا را در جهان شکستند. رئیس جمهور وقت آمریکا به خاطر ناتوانی در حل این معضل سیاسی کشورش از انتخاب مجدد به ریاست جمهوری بازماند.
امروز از آن حادثه قریب به سه دهه می گذرد و آمریکا هم چنان در تحمیل خواست و اراده خود بر ملت شجاع ایران ناکام مانده است و همه تلاش های یک ابرقدرت ! در برابر یک ملت بپاخاسته که تحقیر خود را بر نتافت و عزت و استقلال خود را با نثار خون صدها هزار شهید به دست آورد با شکست روبرو شده است. امریکا طی سی سال گذشته بر علیه این ملت و نظام سیاسی برآمده از اراده او هر طرح و نقشه ای که توانست طراحی کرد اما از باز گرداندن سلطه سیاسی نظامی اقتصادی و فرهنگی خود بر این ملت ناکام ماند.
اما خوی استکباری سیاستمداران امریکایی از گذشته درس عبرت نیاموخته و اینک برای تکرار همان تجربه در سرزمین های اسلامی دیگری چون عراق و افغانستان وسوسه می شود. از همین فرصت استفاده کرده و این نکته را یادآور می شویم که برخلاف آنکه عده ای خوش باور و بی تجربه از این حوادث درس عبرت بگیرند و گمان نکنند که اگر آمریکا چراغ سبزی به آنان نشان داد به معنای فاصله گرفتن از خوی استکباری است و بیش از این عزت و شرافت ملت ایران را که به بهای پنجاه سال مبارزه نفس گیر با امریکا و مزدورانش به دست آمده به حراج نگذارند. ارتباط با دولتی که کارنامه اش مملو از جنایت و خیانت در حق ملت مظلوم ایران است جز با جبران گذشته نکبت بار و عذرخواهی علنی در گفتار و رفتار مقدور نیست. رفتار امریکا در عراق و افغانستان نمونه ای است تا هم چنان خوی سیاستمداران مغرور آن را نشان دهد.

سخنی با ملت و روحانیت عراق
ملت ایران به رهبری امام خمینی زمانی قیام و انقلابش را بر ضد استبداد و استعمار آغاز کرد که تجربه ای به مانند تجربه پنجاه سال اخیر را پیش روی خود نداشت. اما با وجود چنین تجربه موفقی امروز ملتهای مسلمان عذر و بهانه ای ندارند. امروز نه ملت ها نسبت به پنجاه سال گذشته ضعیف تر و نه استعمارگران از پنجاه سال قبل قوی ترند؛ امروز سرمایه بسیار بسیار ارزشمندی چون «بیداری ملت ها و آمادگی برای جانفشانی» در اختیار رهبران مذهبی و سیاسی جهان است که می توانند از آن بهره بگیرند و در برابر زیاده خواهی استعمارگران بایستند.
هدف از بیان مختصری از تاریخ مبارزات استقلال طلبانه ملت ایران همزمان با حوادث سیاسی امروز عراق یعنی اصرار استعمارگران بر تحمیل قراردادی امنیتی و به بردگی کشیدن ملتی رشید و ریشه دار و مسلمان در قلب خاورمیانه معنا و مفهوم روشنی دارد. ملت مظلوم عراق که به تازگی از بند استبداد بعثیان رها شده ولی هم چنان گرفتار بندهای متعدد استعمار و استکبار است. تجربه موفق ملت ایران را پیش روی خود دارد و در مخالفت با این سند بردگی نباید کوچکترین تردیدی به خود راه دهد.
شاید این ماجرا و اصرار اشغالگران بر تحمیل اراده خود براین ملت از این جهت که سبب می شود عده ای خوش باور از سادگی به در آیند و گمان نکنند که امریکا دلسوز ملت مظلوم عراق شده که با لشکرکشی دژخیم عراق را ساقط کرده و در پی برقراری آزادی و دموکراسی در سرزمین های اسلامی است!
این قرارداد تنها یک نمونه است که می تواند آن گروه کوچکی از شیعیان را که تصور می کنند امریکا حق پایمال شده دیرینه اکثریت شیعیان عراق را از گروه اقلیت بعثی ها ستانده تا به آنان تقدیم کند. از خواب غفلت بیدار نماید.
نویسنده هنوز فراموش نکرده است که در مباحثه ای که با یکی از نجفیون مقیم ایران داشت این پرسش را با وی در میان گذاشت که «به نظر شما امریکا ـ که به رغم شما ـ حق مغصوب شیعیان را از غاصبان ستانده و آزادی را برای آنان به ارمغان آورده تا کجا می تواند شما را تحمل کند و شما تا کی و کجا می توانید آنها را تحمل کنید اگر فردا از دولت شیعه عراق خواست که اسرائیل را به رسمیت بشناسید و با او رابطه برقرار کنید در غیر این صورت چنین و چنان می کنم شما چه خواهید کرد آیا شما خط قرمزی برای خود ترسیم کرده اید که اشغالگران آن را محترم بشمارند» و البته پرسشی که بی پاسخ ماند...
شاید اصرار اشغالگران بر امضای این قرارداد امنیتی و تهدید دولت عراق آزمونی برای همه گروه های عراقی اعم از شیعه و سنی عرب و کرد باشد تا میزان صداقت خود را در تعارض «منافع ملی و حق تعیین سرنوشت ملت عراق» با «منافع نامشروع بیگانگان» نشان دهند. ولی مطمئن باشند که اشغالگران دلشان برای ملت عراق و شیعیان نسوخته و عشق آنان به آزادی و دموکراسی ! موجب نشده که اتباع کشور خود را از آن سوی دنیا به عراق آورند و جانشان را به خطر اندازند و کشته ها دهند تا ملت عراق را از استبداد نجات دهند! این سخنان امروزه کسی را فریب نمی دهد به خصوص ملت ایران را که لااقل بیست و پنج سال حاکمیت استبداد مستظهر به حمایت بی چون و چرای آمریکا را با پوست و گوشت خود لمس کرده و هنوز هم سی سال است که بهای «رهایی از استبدادی» را می پردازد که منافع نامشروع امریکا را در این کشور به خطر انداخته است.
قاعدتا ملت عراق را نیز نباید بفریبد بخصوص شیعیان را و به ویژه علما و روحانیان را که با تجربه تلخ حمایت بی چون و چرای امریکا از رژیم منحوس بعثی عراق در سرکوب قیام های آزادی خواهانه شیعیان و جنایات این رژیم را بر علما و ذریه رسول خدا(ص) در آن سرزمین مشاهده کرده اند.
خوشبختانه امروز ملت ها می دانند ملت عراق نیز که رنج فراوانی از استبدادپیشگان و حامیان استعمارگرشان متحمل شده اند کاملا آماده دفاع از عزت شرف استقلال و حقوق مسلم خویش است و این فرصت و سرمایه ارزشمندی است در اختیار رجال و شخصیت های مذهبی و سیاسی مراجع و علمای هوشیار احزاب و گروه های سیاسی.