عملیات های شهادت طلبانــه و تشکیلات خــودگــردان

خوب می دانم که تشکیلات خودگردان که بر اساس اصل کنترل  تروریسم  شکل گرفت، هرگز از عملیات های شهادت طلبانه خرسند نخواهد بود و از این عملیات ها استقبال نمی کند. بلکه بر عکس پس از هر عملیاتی فوراً آن را محکوم و تقبیح می کند. اما آیا این عملیات ها واقعاً به مصلحت تشکیلات خودگردان ضرری می رساند؟ یا این که علاوه بر حفاظت از مصلحت عالی ملت فلسطین و مسأله عادلانه آنها در راستای مصلحت تشکیلات خودگردان است تا از بست بستی که خود را در آن گرفتار ساخته است، نجات یابد؟ منظورم بحران اخیر تشکیلات خودگردان ناشی از تشکیل کابینه اضطراری و اعلام وضعیت اضطراری است. انگار که این بحران دامنگیر جامعه فلسطینی است و بحران ناشی از درگیری میان ملتی آزادیخواه و دشمن اشغالگر نیست.
واقعیت نشان می دهد که تشکیلات خودگردان عملاً به بن بست رسیده است. ورود این تشکیلات به مذاکرات اسلو درست مانند خرسی است که داسی را بلعیده است و نه می تواند آن را کاملاً در شکم خود فرو برد و نه آن را خارج سازد. این تشکیلات در تحقق رؤیای خود که کمترین حد انتظار ملت فلسطین است، شکست خورد. ملتی که به چشم پوشی از حتی یک وجب از وطن خود تن نمی دهد. تشکیلات خودگردان به خصوص پس از مذاکرات کمپ دیوید به این نتیجه رسیده است که هزگز قادر به تحقق کم ترین حقوق مشروع فلسطینیان نیست و از سوی دیگر، نمی تواند خود را از فاجعه اسلو نجات دهد. از اینجا کم کم به این نتیجه می رسد که تنها انتخاب و گزینه فراروی ملت فلسطین استراتژی انتفاضه و مقاومت است. گر چه نمی تواند چنین مسأله را فاش کند زیرا آشکار ساختن آن با منابع شخصیشان سازگار نیست.
تشکیلات خودگردان به این یقین رسیده است که صهیونیست ها از لجاجت و مخالفت با موجودیت فلسطینی و زیر پا گذاشتن کلیه حقوق مشروع فلسطینیان دست نمی شکند. به این علت که تشکیل دولت مستقل فلسطین و بازگشت آوارگان به خانه و کاشانه شان و از بین بردن شهرک های صهیونیست نشین در کرانه باختری و نوار غزه ـ که با هدف بلعیدن تدریجی بقیه زمین های فلسطینیان و تنگ کردن عرصه زندگی بر آنها احداث شده اند ـ با اهداف و برنامه های جنبش صهیونیسم جهت تشکیل کشور بزرگ اسرائیل از نیل تا فرات تناقض دارد. کشوری که همچنان جزئی از اندیشه صهیونیسم است.
همچنین حکومت خودگردان فلسطین به یقین دریافته است که آمریکا نمی تواند موضعی بی طرفانه اتخاذ کند و حتی احیاناً موضع این کشور افراطی تر از مواضع صهیونیست ها در ضدیت با ملت فلسطین است. تضمین ها و وعده های آمریکایی ها باد هوا شده است و پر واضح است که این وعده ها تنها برای گمراه کردن و پوچ و بی فایده است و آمریکایی ها با این کارهای خود فلسطینیان را به بازیچه گرفته اند. اما موضع اروپا موضعی منفعت طلبانه و سودجویانه است و فاقد هر گونه ارزشی می باشد. در واقع منافع تعیین کننده مواضع اروپاییان است و جای هیچ شکی نیست که مصحلت و منفعت آنها در مسأله فلسطین در جانبداری کامل از رژیم صهیونیستی است. ما نیز نباید فراموش کنیم که رژیم صهیونیستی در آغاز طرحی اروپایی بوده است.
همچنین تشکیلات خودگردان فلسطین اکنون بدون شک درک می کند که نمی توان به رژیم های عربی دل بست. این کشورها ضعیف تر از آنند که بتوانند این تشکیلات را از گرداب نجات دهند. گذشته ثابت کرد که جهت گیری این حکومت ها همیشه از موضع شکست و ناتوانی بوده و این امر باعث تشدید لجاجت و اقدامات سرکوبگرانه صهیونیست ها شده و افزایش جانبداری آمریکا از حملات رژیم صهیونیستی علیه ملت فلسطین را به دنبال داشته است.
در برابر همه این مسائل تشکیلات خودگردان گزینه های دشواری پیش رو دارد که در موارد ذیل خلاصه می شود:
1ـ علناً پایان اسلو را اعلام کند. این به معنای پایان تشکیلات خودگردان که بر اساس طرح اسلو شکل گرفت، خواهد بود. به این علت این کار تبعات و عواقب وخیمی خواهد داشت. چرا که این اقدام منافع شخصی کسانی را که با تشکیل حکومت خودگردان از خارج فلسطین به این سرزمین بازگشتند و در این تشکیلات حضور یافتند و منافع خود را با سرنوشت اسلو رقم زدند، به خطر می اندازد. همچنین اعلام پایان اسلو به معنای جانبداری تشکیلات خودگردان از گزینه مقاومت خواهد بود که مسؤولان این تشکیلات چنین چیزی را نمی خواهند.
2ـ کنار آمدن حکومت خودگردان با وضعیت موجود که عبارت است از: ادامه اشغالگری صهیونیست ها بدون این که تبعات اشغالگری خود را متحمل شوند. ملت فلسطین اکنون در زیر یوغ اشغالگران زندگی می کنند و تشکیلات خودگردان در سایه ادامه حملات ددمنشانه آنها امور زندگی ملت فلسطین را سر و سامان می دهد که این خود از فشار کاری اشغالگران می کاهد. این تشکیلات نمی تواند برای همیشه خود را با این وضعیت وفق دهد. روز به روز از محبورییت آن کم می شود. اگر این وضعیت ادامه یابد پس از اندک زمانی تشکیلات خودگردان خود را به طور کامل در میان فلسطینیان در انزوا خواهد دید.
3ـ تشکیل رهبری یکپارچه ملی. این مسأله تنها حول محور مقاومت علیه اشغالگران و تمسک به حقوق مشروع ملت فلسطین محقق می شود. تشکیلات خودگردان این را نیز نخواهد پذیرفت چرا که با تعهداتش در پیمان اسلو تضاد دارد. همچنین طرف آمریکایی و صهیونیستی به شدت با این اقدام مخالفت خواهند کرد. در صورتی که تشکیلات خودگردان این مسأله را بپذیرد به معنای قراردادن خود در موضع مبارزه طلبی با آمریکایی ها و صهیونیست ها خواهد بود. تصور نمی کنم که این تشیکلات چنین تصمیمی را را اتخاذ کند.
تشکیلات خودگردان در برابر این گزینه های سخت و دشوار معتقد است که تنها راه خروج از بحران فشار بر طرف صهیونیستی است. اما به یقین آمریکا چنین کاری را نخواهد کرد. همچنین موضع اتحادیه اروپا در رابطه با مسأله فلسطین با موضع آمریکا یکی است. تفاوت میان موضع آمریکا و اتحادیه اروپا مانند تفاوت میان شارون و پرز است و به عبارتی بهتر دو روی یک سکه اند. اما همچنانکه گفتیم کشورهای عربی عاجزتر از آن هستند که بر طرف صهیونیستی فشار آورند و یا آمریکا را برای وارد آوردن فشار بر آن وادارند.
بدون هیچ شکی عملیات های شهادت طلبانه تنها راه وارد آوردن فشار بر رژیم صهیونیستی و رهبر آن شارون و طرف آمریکایی و اروپاست. آمریکایی ها و اروپاییان به عملیات های شهادت طلبانه به عنوان سلاح کارسازی در مقابله با نفوذ غرب در منطقه خاورمیانه می نگرند و خوب می دانند که عملیات شهادت طلبانه بیانگر فرهنگ جهادی خاصی است که در میان مسلمانان رواج پیدا می کند. این امر بدون هیچ گونه شک و شبهه ای آینده استیلای غرب بر سرنوشت امت عربی و اسلامی را تهدید می کند. آیا تشکیلات خودگردان گمشده اش را در عملیات شهادت طلبانه می باید و به این نتیجه می رسد که این عملیات ها بهترین راه ممکن (برای دستیابی به حقوق از دست رفته) است؟ فکر می کنم که علمیات های شهادت طلبانه که امروزه خدمت شایانی به آرمان فلسطین می کند، همچنین در صورت اداره صحیح درگیری توسط تشکیلات خودگردان طوق نجاتی برای این تشکیلات خواهد بود.