«نيمرودي» رابط موساد با ساواك

روز 20 ژانويه 1956 يعقوب نيمرودي رابط اصلي سازمانهاي اطلاعاتي موساد و ساواك با هدف هماهنگي بيشتر اين دو سازمان وارد تهران شد.
او كه در ايجاد شبكههاي جاسوسي رژيم صهيونيستي در ايران، عراق و شيخنشينهاي حوزه خليج فارس نقش اساسي داشت در اول ژوئن 1926 در بيتالمقدس به دنيا آمد. يعقوب در سالهاي 1940 تا 1947 به اتفاق «اسحاق ناوون» دوست دوران كودكيش و شخصيت بلندپايه بعدي در دولت اسرائيل، در سازمان «هاگانا» به فعاليتهاي تروريستي عليه مسلمانان اشتغال داشت و لذا در جواني عضو شعبه غربي «پالماخ» (ستاد عمليات تروريستي صهيونيستها پيش از تأسيس دولت اسرائيل) شد. در جريان جنگ 1947 صهيونيستها عليه مسلمانان ، كه منجر به تأسيس دولت اسرائيل در 1948 شد، يعقوب نيمرودي در ادارة اطلاعات ارتش اسرائيلي به كسب خبر از وضع نظامي اردن اشتغال داشت. با تأسيس دولت اسرائيل، نيمرودي به فعاليت خود در صفوف اطلاعات نظامي ادامه داد . در سالهاي 1948 ـ 1955 مسئوليت ستاد فرماندهي جنوب را در اين سازمان عهدهدار بود و به گفته نشريه معاريو «به عنوان كارشناس مسائل عشاير مصر و اردن خدمات ذيقيمتي در خنثي كردن عمليات فدائيان عرب انجام داد» نيمرودي براي نخستين بار در تاريخ 20 ژانويه 1956 با عنوان «وابسته نظامي سفارت اسرائيل در تهران» از طريق مرز تركيه وارد ايران شد. ولي وي در حقيقت بعنوان «متصدي آژانس يهود در تهران» هدايت مخفي شبكه «موساد» را در ايران به عهده داشت. در نتيجة عملكرد اطلاعاتي و سياسي و فرهنگي سرويسهاي جاسوسي «موساد» بود كه رژيم پهلوي در دهه 1960 به نزديكترين متحد اسرائيل و بزرگترين پايگاه صهيونيسم در منطقه بدل گرديد. اين موفقيت تا حدود زيادي با نام يعقوب نيمرودي و شگردهاي زيركانه او پيوند خورده است. يعقوب نيمرودي به عنوان رابط موساد با ساواك، تا سال 1969 تحت پوشش وابسته نظامي اسرائيل نقش مهمي در تبديل ساواك به زائده سازمان اطلاعات اسرائيل ايفاء كرد. معهذا فعاليتهاي او در عرصههاي جاسوسي و اطلاعاتي محدود نبود و وي با هدايت «لرد ويكتور روچيلد» مجري طرحهاي پيچيدهاي در عرصههاي فرهنگي و اقتصادي ايران نيز بود. در راستاي همين استراتژي فرهنگي بود كه در دهة 1960 گروههاي متعددي از روشنفكران و متخصصين و نويسندگان لائيك ايراني به اسرائيل دعوت شدند و با هدايت پنهان ساواك به بازديد از «ارض موعود» پرداختند و در بازگشت شيفتگي خود را به دستاوردهاي اسرائيل اشاعه دادند. به دليل همين خدمات برجسته، نيمرودي نخستين افسري بود كه از ميان جامعه يهوديان شرقي اسرائيل به درجه سرهنگي رسيد.
«سرهنگ نيمرودي» در سال 1970 از ارتش اسرائيل استعفا داد و ترجيح داد كه همانند بسياري از دوستانش از موقعيت ممتاز خود در محافل حاكمه ايران در جهت ثروتاندوزي و چپاول اين خوان گسترده بهره جويد.
بدينسان از سال 1970 يعقوب نيمرودي در چهره جديد خود، به عنوان يك سرمايهدار و واسطه، در ايران فعال شد، اين فعاليتها، كه بر كنار از اقدامات مرموز اطلاعاتي نبوده تا اوائل سال 1979 ادامه داشت.
نيمرودي در ايران اداره بخشي از يك شبكه وسيع بينالمللي را نيز برعهده داشت كه به قاچاق آثار باستاني و فرهنگي كشور مشغول بودند. او با تأسيس يك شركت و دريافت پروژههاي بزرگ مانند مشاركت در احداث تأسيسات جزيره كيش و قاچاق آثار هنري و باستاني ايران به يك چهرة مالي سرشناس در اسرائيل تبديل شد. نيمرودي با پيروزي انقلاب اسلامي ايران از كشور گريخت و راهي اسرائيل شد.
در كارنامه توطئههاي صهيونيسم عليه انقلاب اسلامي ايران، يكي از برگهاي آن رسوائي «ايران گيت» است كه چهره نيمرودي را به صفحات اول مطبوعات غرب كشانيد. در اين ماجرا روشن شد كه نيمرودي به همراه يك توطئهگر ايراني به نام «منوچهر قربانيفر» از عوامل فراري كودتاي نافرجام «نوژه» عاليترين مقامات كاخ سفيد واشنگتن را فريب داده و آنان را كه مشتاق گشايش باب رابطهاي با جمهوري اسلامي ايران بودهاند، به كام يك كلاهبرداري بزرگ مالي و سياسي كشانيده است.