شیعه در اسرائیل

شیعه در اسرائیل

«ای خداوند بخشنده! به سید حسن نصرالله، و پرچم دار تشیع آقای رئیس جمهور احمدی نژاد برکت ارزانی دار و او را یاری کن و بلا را از آن ها دور کن».
این ها سخنان شیعیان لبنان و پیروان «حزب الله» یا برخی از شیعیان ایران یا شیعیان ساکن مناطق شیعی مذهب نیست، بلکه جزئی از دعاهایی است که برخی از مسلمانان شیعه در دل سرزمین های فلسطین اشغالی تکرار می کنند. این پدیده را برخی رسانه ها و نهادهای پژوهشی در تل آویو گزارش دادند، که باعث نگرانی رؤسای دستگاه سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی شده است. رسانه های گروهی این پدیده را خطرناک ترین تهدید علیه اسرائیل توصیف نمودند.
شماری از گروه های شیعی مذهب در اسرائیل فعال هستند که به شکلی طبیعی در حال رشداند و با نهادها و گروه هایی ارتباط برقرار کرده اند که از نظر رژیم صهیونیستی بسیار خطرناک اند.
آمار
مرکز کل آمار در قدس اشغالی در گزارش سالانه ی خود که سال گذشته منتشر شد، «شیعیان رسمی» در اسرائیل را نزدیک به 600 نفر اعلام کرد، اما این عدد را قابل اطمینان ندانست. غیر دقیق بودن این آمار از این روست که شیعیانی در اسرائیل وجود دارند، که به این مذهب گرویده اند و به صورت «سری» مراسم دینی خود را برگزار و به گونه ای عمل می کنند که کار شناسایی آنان برای اسرائیلی ها مشکل باشد؛ زیرا در صورت شناسایی شدن توسط اسرائیلی ها، کار برای آنان مشکل خواهد شد، لذا تعداد شیعیان در سرزمین های اشغالی بسیار بیش از این عدد است.
سایت کانال هفت یمن در صفحه ای که توسط عرب های ساکن اسرائیل اداره می شود، شمار شیعیان اسرائیل را ده برابر تعداد اعلام شده توسط مرکز آمار اسرائیلی؛ یعنی نزدیک به 6000 نفر اعلام نمود، که این رقم با گرایش صدها نفر از عرب های اسرائیل به تشیع به 10 هزار نفر هم می رسد. این افراد به دلیل ناامیدی از اصلاح اوضاع موجود و نیز «بحران های سیاسی و اجتماعی» که عرب ها با آن روبرو هستند، «راه حل شیعی» را راهی برای گریز از این بحران می بینند.
جالب این جاست که این آمار موجب نگرانی اسرائیلی ها شده است؛ زیرا وجود این مذهب در اسرائیل و نفوذ آن، خود به تنهایی بحران و مشکل بسیار بزرگی به شمار می آید و به معنای پیروزی چند تئوری ضد اسرائیلی است. یکی از این نظریه ها، تئوری صدور انقلاب شیعی ایران به خارج از مرزهای خود است، که یکی از اصول انقلاب اسلامی در تهران است و تهران موفق شده است که در قلبِ کشور دشمنش (اسرائیل) به این مهم دست یابد. هم چنین باید پیروزی فکری و استراتژیک حزب الله بر اسرائیل و موفقیت این حزب در جذب افراد جدید به این مذهب را نیز به شمار آورد که به یمن پیروزی نظامی اخیرش به دست آمد.
در این گزارش هم چنین آمده است، که عرب های اسرائیلی که به این مذهب گرایش دارند از زمان برپایی حکومت در سال 1948، فعالیت های دینی خاصی را به هدف جذب افراد بیشتری به این مذهب دنبال می کنند. این مسئله باعث نگرانی های ویژه ای شده است. این پژوهش از گزارش دو ماه پیش مائیردغان رئیس دستگاه امنیتی اسرائیل موساد به نخست وزیر اسرائیل ایهود اولمرت پرده برداشت. در این گزارش مائیر دغان به اولمرت خبر داد، که شماری از پیروان جنبش اسلامی در اسرائیل به رهبری شیخ رائد صلاح در شمال، و شیخ ابراهیم مرمور در جنوب به مذهب تشیع گرویده اند و در مناطق عربی؛ نظیر کفرکنا، الناصره، شفاعمرو، الجلیل، المثلث، یافا، مجدالکرم و النقیب منتشر شده اند و گردهم آیی های «سری» شیعیان را به صورت دوره ای برگزار می کنند.
همچنین روشن شد که رابطه ی رژیم صهیونیستی و مذهب تشیع به گذشته ی دوری باز می گردد و شیعیان از دیرباز در سرزمین تاریخی فلسطین و پاره ای از مناطق شمالی در مرزهای کنونی لبنان و سوریه زندگی می کردند. و شماری از این مناطق شاهد اتفاقات دینی و تاریخی متعلق به شیعیان بوده است، که کفرمندا و کفرکنا یا حتی شفا عمرو و مجدالکرم که در حال حاضر در فلسطین اشغالی قرار دارند از آن جمله اند. شیعیان پیش از برپایی اسرائیل در این منطقه می زیستند. تعدادی از این شیعیان مجبور به خروج از فلسطین اشغالی شدند، که بخش بزرگی از آن ها به عراق رفتند و بقیه به سوریه و برخی به کشورهای خلیج و مصر پناه بردند.
به تازگی سخن از شیعیان در مصر بالا گرفته است. این گزارش روشن می سازد که شمار زیادی از شیعیان مصر از عرب های فلسطینی الاصل هستند که به دلیل فشارها و سیاست های نظامی سازمان های مسلح یهودی مجبور به ترک سرزمین خود شده اند. ده ها فلسطینی که در مناطقی؛ مانند بالماح و هاغاناه ساکن بودند و به مذاهب مختلف گرایش داشتند، از سرزمین خود گریختند و در جهان پراکنده شدند.
نام برخی از شخصیت های شیعی فلسطینی که از اولین پیروان این مذهب بودند در این گزارش ذکر شده است، که شیخ عبدالرافع محاجنه و شیخ لوی داود و شیخ محمد زحالقه از مهمترین پرچم داران مذهب تشیع بودند، که از آن دفاع کردند.
روشن است که تعدادی از گروه های ساده ی شیعی؛ مانند «فرزندان عبدالرافع» در پاره ای از مناطق عربی اسرائیل به شکل رسمی فعالیت می کنند و حتی مانند دیگر گروه های دینی یهودی یا مسیحی که در اسرائیل پراکنده اند از حکومت، کمک مالی دریافت می کنند. به طور مثال گروه «فرزندان عبدالرافع» در ژوئیه ی گذشته از حکومت اسرائیل خواست که به شیعیان فلسطین اشغالی اجازه دهد که به زیارت اماکن مقدسه در عراق؛ مانند «نجف» و «کربلا» یا اماکن مقدس دیگر در ایران، مانند «قم» بروند، اما حکومت و دستگاه امنیتی به شدت این درخواست را رد کردند. این مساله همچنان در دادگاه ویژه ای در حال بررسی است، اما اخیراً به دلیل سفر برخی از اعضای عرب کنیسه به سوریه و لبنان، قانونی در اسرائیل به تصویب رسید که در آن اسرائیلی ها اجازه ی سفر به کشورهایی؛ مانند ایران که به صراحت دشمنی خود را با اسرائیل اعلام می کنند و مایل به پاک کردن آن از نقشه ی جهان هستند، را ندارند.
در کنار انجمن «فرزندان عبدالرافع»، انجمن دیگری با نام «شیعیان حقیقی» در منطقه ی المثلث العربیه در اسرائیل به شکلی سری به فعالیت مشغول است و به همین دلیل توجه بسیاری از رسانه های گروهی اسرائیلی را به خود جلب نموده است. این توجه زمانی فزونی یافت، که این انجمن بیانیه ای صادر نمود که در آن خواستار اعلان رسمی شیعه به عنوان یک اقلیت دینی که در عرصه ی سیاسی رژیم صهیونیستی تاثیرگذار است، شد. در این بیانیه آمده است: به هیچ وجه نباید سیاست را با دین آمیخت و یادآور می شود، که امریکایی ها به شیعیان عراق کمک بسیاری کردند و به عنوان نمونه آن ها را به حکومت رساندند و در موارد زیادی به آن ها یاری رساندند. با توجه به این که هیچ متن شیعی وجود ندارد، که دشمنی با یهودیان یا دشمنی با غرب یا ایالات متحده را تشویق کند، حکومت اسرائیل به عنوان یک «حکومت آزاد» باید پیروان این مذهب را به رسمیت بشناسد و هویت شیعی آن ها را در کارت شناسایی آن ها ذکر نماید.
جالب این است که این گروه، چند هفته پیش از انتشار این بیانیه، چندین بیانیه ی دیگر صادر کرده بود که در آن ها هرگونه همکاری با عرب های سنی و رهبران بزرگ جنبش اسلامی تحریم شده بود، که «حماس» و «جهاد اسلامی» و دیگر گروه های فعال در سرزمین اشغالی از آن جمله اند؛ زیرا آن ها امام علی بن ابیطالب را تقدیس نمی کنند، و همچنین این گروه اعلام کرد که مسلمانان سنی در طول تاریخ «رنج»های فراوانی را به شیعیان تحمیل کردند.
وقتی این بیانیه در منطقه ی المثلث، که یک منطقه ی مذهبی تندرو است منتشر شد، باعث برانگیختن پاره ای از واکنش ها گردید؛ زیرا این بیانیه را هیچ شخص حقیقی امضا نکرده بود و نسخه ای که در رسانه های گروهی نشان داده شد تنها نام «شیعیان حقیقی» را در خود داشت. این تشکل در تلاش است که از طریق پست الکترونیکی و انتشار بیانیه ها از طریق کاربران اینترنت در اسرائیل با برخی از عرب های اسرائیل ارتباط برقرار کند.
البته گروه های دیگری، مانند «شیعه ی ابرار» و «فرزندان حسین» و «شیعه در دل ها» در اسرائیل فعال هستند که بیانیه های مشابهی را منتشر می کنند. تمام این گروه ها به شکلی سری و از طریق ارسال نامه های الکترونیکی برای کاربران اسرائیلی به فعالیت می پردازند.
گروه های اندکی وجود دارند که به شکل علنی به فعالیت می پردازند، اما فعالیت ها و گرایش های گروه های سری سابق الذکر که بیانیه های سری منتشر می کنند، فضای پنهان کاری را بر فعالیت این گروه ها تحمیل کرده و آن ها را وارد چالش و دشمنی با قدرت حاکم در اسرائیل نموده است. قدرت حاکم در اسرائیل هر چند به هر گروهی اجازه ی برگزاری آزاد مراسم مذهبی را می دهد، اما به هیچ وجه استفاده از این آزادی برای زیان رساندن و به خطر انداختن امنیت تل آویو را بر نمی تابد.
در کنار این گروه های علنی و سری، گروه هایی؛ مانند گروه «الامر» در «ام الفحم» و «الخیر» و «الاسلام» در مناطق عربی فلسطین اشغالی فعالیت می کنند، که شماری از شیعیان را در بر می گیرند. این شیعیان به صورت دسته جمعی و براساس برنامه های این گروه ها به انجام فعالیت های خیریه می پردازند و به صورت فردی اقدام به این کارها نمی کنند. در گروه های شیعی دیگر نیز وضع بر همین منوال است.
باید یادآور شد، که گروه های علنی شیعی در جشن ها و اعیاد دینی یهودی و اسلامی به صراحت اعلام می کنند که به اسرائیل افتخار می کنند و از کسانی که در تلاشند تا مذهب تشیع را با حکومت وارد چالش کنند انتقاد می کنند، و حتی در زمانی که رئیس جمهور یکی از کشورهای عربی که با اسرائیل رابطه دارد، اعلام نمود که شیعیان اصولاً به ایران وفادارند و از ایران پیروی می کنند، شماری از اعضای این گروه ها در برابر سفارت یکی از کشورهای عربی تظاهرات نمودند و اعلام کردند که تابع رژیم صهیونیستی هستند و هیچ کس اجازه ندارد از آن ها سوءاستفاده نماید و تاکید کردند که شیعیان نیز همانند دیگر اقلیت های موجود در اسرائیل در تلاشند که حقوق خود را از رژیم صهیونیستی بگیرند و نه از کسی دیگر.

زنگ خطر
مدرسه ی عالی علوم دینی در قدس اشغالی در نوزدهم اکتبر سال گذشته، خلاصه ی پژوهشی با عنوان «آیا شیعیان بیشتر خواهند شد» را منتشر نمود، که توسط پروفسور «بیرتس حاییم ارولیه» استاد دین شناسی تطبیقی و کارشناس دین شناسی انجام شده بود. این پژوهش که پاره هایی از آن در سایت مدرسه ی عالی علوم دینی منتشر شد، هشدار می دهد که تشیع در مناطق عربی پر جمعیت، مخصوصاً در منطقه ی النقیب در حال گسترش است. این پژوهش یادآور می شود که بیشتر ساکنان عرب این منطقه را صحرانشین ها تشکیل می دهند، که نسبت رشد جمعیت و زاد و ولد آن ها به 8/5 درصد می رسد، که از بالاترین درصدهای رشد در جهان به شمار می آید. بدین ترتیب جمعیت صحرانشین ها هر 14 سال دو برابر می شود. و در صورتی که پیشگیری های لازم صورت نگیرد، ممکن است باعث تشکیل یک حکومت شیعی در فلسطین اشغالی شود!
در پایان بخش منتشر شده ی این گزارش آمده است: وجود شیعیان در اسرائیل رخنه و نفوذ به آن است و نباید فراموش کرد که به جز وجود تاریخی شیعیان در سرزمین تاریخی فلسطین، انتشار تشیع در اسرائیل به چالش وخیم و بحرانی میان اسرائیل و حزب الله و پیروزی چند باره ی این حزب در مواجهه با اسرائیل باز می گردد. این مساله باعث شده تا جوانان عرب درون سرزمین فلسطین و مخصوصاً مناطق معروف به عرب های 48 نگاه بسیار مثبتی به مذهب تشیع پیدا کنند. این عرب ها از رفتار حکومت اسرائیل در برخورد با آن ها و محرومیت آن ها از بسیاری اعتبارهای مالی یا اقتصادی یا اجتماعی که یهودیان در فلسطین اشغالی از آن ها بهره می برند و همچنین برخوردهای نژاد پرستانه ی حکومت با آنان آزرده شده اند، که این امر باعث شده تا در بسیاری از این جوانان نسبت به حزب الله که یک حزب شیعی است یک عشق درونی به وجود آید. تصویر دبیرکل این حزب در ده ها اتاق و خانه ی عربی در فلسطین اشغالی آویخته شده است. این مساله سبب شده است که بسیاری از رسانه های عمومی و مسئولین سیاسی تل آویو نسبت به خطرهای این پدیده هشدار دهند.
جالب این جاست که شماری از اعضای راست گرا و چپ گرای کنیسه و همچنین مائیر دغان رئیس دستگاه موساد و عاموس یادلین رئیس دستگاه اطلاعاتی ارتش (امان) و یوفان دیسکن رئیس اطلاعات عمومی (شاباک) در رسانه های عمومی یا کنیسه به صراحت از خطرهای این پدیده سخن گفته و تلاش نمودند تا این پدیده را به دین مربوط سازند و هم چنین اظهار داشتند که خدا اسرائیل را برگزید تا جهان را از آن چه «نفرت و کینه توزی تشیع به بشریت و زندگی» نامیدند نجات دهد، همچنان که در گذشته یهودیان را برگزید تا نخستین یکتاگرایان و معتقدان او باشند.
مهمترین جنبه ی این پدیده یا مساله، تلاش رژیم صهیونیستی برای مربوط ساختن آن چه «دشمنی میان شیعه و سنی» می خواند، با شیوه ی رفتارش با این شیعیان است.
این تلاش ها با گزارشی که پروفسور «گال تال» استاد پژوهش های اسلامی در دانشگاه حیفا تهیه کرد، کاملا روشن شد. پروفسور «گال تال» بر این نکته تاکید می کند که کشورهای عربی که با اسرائیل توافق نامه ی صلح امضا کرده اند، اساساً کشورها و نظام هایی سنی هستند؛ کشورهایی مانند مصر که در سال 1979 با اسرائیل پیمان صلح امضا کرد. همچنین اردن و موریتانی از آن جمله اند. همچنین بسیاری از کشورهای عربی سنی دیگر مانند مراکش و الجزایر یا حتی شماری از کشورهای حوزه ی خلیج فارس که بیشترین تلاش را برای ایجاد روابط با اسرائیل انجام داده اند، کشورهایی سنی مذهب هستند، در حالی که شیعیان از همان لحظه ی آغازین تاسیس اسرائیل به شدت با آن از در دشمنی در آمدند.
این دشمنی را به آن چه «گفتمان دینی سیاسی» ایران خواند، مربوط می داند و آن را ناشی از تلاش ایران برای سیاسی کردن دین و پوشاندن لباس سیاست به آن و تلاش برای حضور در تمام عرصه ها دانست تا در نهایت منافع حفظ شود و جریان انقلاب شیعی ایرانی گسترده تر گردد.
«تال» برای اثبات ادعای خود به وجود صدها یهودی عراقی در شهرهای قم، نجف و دیگر شهرهای مقدس شیعی اشاره کرده و می گوید: در طول تاریخ، یهودیانی بوده اند که اماکن مقدس شیعیان را در مقابل دریافت پول تعمیر می کردند و از آن ها مراقبت می نمودند. اما شماری از رهبران شیعی و مشخصاً ایران و لبنان تلاش کردند تا دشمنی با رژیم صهیونیستی را با مذهب مربوط ساخته و آن را تقویت نمایند تا به اهداف خویش برسند.

حماس
روزنامه ی اسرائیلی شبه رسمی «یدیعوت احارنوت» در گزارشی که به «منابع مطلع» نسبت داد، نوشت: شیعیان در اسرائیل مهمترین گروهی بودند که با گروه های اسلامی فلسطینی در درون مرزهای 67، از جمله حماس و برخی گروه های دیگر همکاری نمودند.
این گزارش به وجود ارتباط تاریخی میان عرب های شیعی فلسطین اشغالی که از دیرباز در این سرزمین ساکن هستند با این گروه ها، به ویژه جنبش «حماس» اشاره می کند. در آغازتاسیس اسراییل دو مذهب تشیع و تسنن در کنار هم با حضور یهودیان در سرزمین فلسطین مبارزه کردند. این «اتحاد نیرومند اسلامی» (آن گونه که رسانه های عمومی اسرائیل از آن یاد می کنند) پس از اخراج مردم فلسطین از سرزمین شان و اشغال مناطقی از کرانه ی غربی و غزه در سال 1967، نیز پایدار ماند.
این گزارش در ادامه، براساس اطلاعاتی که از یگان پژوهش های شیعی در موساد دریافت کرده است از 8 یگان سری پرده بر می دارد، که عرب های شیعه ی اسرائیل به شکلی سری و برای ایجاد هماهنگی میان جنبش های مقاومت اسلامی و به ویژه «حماس» تشکیل داده اند. اما رژیم صهیونیستی به دلایلی که آن ها را «تاکتیکی» و سری نامیده و تنها رهبران و رؤسای تشکیلات امنیتی اسرائیل از آن ها باخبرند، تاکنون اقدامی برای دستگیری اعضای این یگان ها ننموده است.
جالب این جاست که این یگان ها عملیات هایی را در قلب فلسطین اشغالی طراحی و اجرا نمودند، که وزیر امنیت داخلی «افی دیختر» به آن ها اعتراف نمود و اشاره کرد: عرب هایی که به اعضای تشکل های مسلح فلسطینی یاری می رسانند از عرب های شیعی یا عرب هایی که به صورت سری به این مذهب گرایش دارند، هستند، که برای ضربه زدن به اسرائیل، پیمان های «شیطانی» تشکیل دادند.
او از 73 عملیات نظامی پرده برداشت که به قصد ضربه زدن به امنیت اسرائیل در فاصله ی بین سال های 1996 تا نیمه های سال 2006 در اسرائیل یا مرزهای آن یا در مراکز بازرسی که در مناطق اشغالی قرار دارند، انجام شده اند و در آن ها عرب های اسرائیلی شیعی با سنی های «حماس» یا دیگر تشکل های مسلح فلسطینی؛ مانند جهاد اسلامی همکاری کرده اند. این مساله باعث شده تا سرانِ تشکیلات امنیتی در تل آویو خواستار ریشه کن کردن شیعیان در اسرائیل شوند. در اوضاع امنیتی کنونی و با توجه به پیروزی «حماس» و اداره ی حکومت فلسطین توسط آن و همچنین فشارهای نظامی که سربازان اسرائیلی علیه فلسطینی ها و لبنانی ها وارد می سازند، وجود شیعیان در اسرائیل یک خطر امنیتی به شمار می آید.
اسرائیل شماری از شیعیان را که با مسلمانان سنی مذهب فلسطینی در سرزمین های اشغالی همکاری کرده اند را دستگیر نموده، اما هنوز مورد محاکمه قرار نداده است. البته این مساله باعث شد که شماری از گروه های حقوق بشر فلسطین اشغالی خواستار آزادی این افراد و توجیه اتهام رسمی و محاکمه ی آنان شوند.
باید گفت که برخورد با شیعیان بسیار خطرناک شده است، به ویژه آن که آن ها به ارتش رخنه کرده اند و «حزب الله» نیز توانسته است به ارتش نفوذ کند و حتی عوامل فعال یا خفته ای نیز در آن پراکنده است.
چیزی که باعث شد تا اسرائیل در رفتار با شیعیان دقت بیشتری در پیش بگیرد، این بود که شماری از شیعیان در حساس ترین نهاد اسرائیل؛ یعنی ارتش حضور داشتند و شبهه ای مبنی بر همکاری آن ها با «حزب الله» برای آسیب رساندن به امنیت اسرائیل وجود داشت. به طور مثال سایت اینترنتی «اسرائیل امروز» در گزارشی اعلام کرد که شیعیان به ارتش رخنه کرده اند و بارزترین نشانه ی آن سرهنگ «عمرالهیب» است که یک سال و نیم پیش به تهمت تجسس به سود «حزب الله» محاکمه و به 15 سال زندان محکوم شد. این سایت ادعا کرد که «الهیب» در گروه «شیعه در دل» عضو بوده و اطلاعاتی از ارتش اسرائیل را به حزب الله منتقل نموده است. البته دادگاه نظامی هیچ کدام از این مسائل را در فهرست اتهام های «الهیب» نیاورد و تنها او را به رساندن اطلاعات به «حزب الله» در برابر رشوه های مالی و مواد مخدر متهم کرد.
این سایت اضافه می کند که «الهیب» مسئول احضار به خدمت صحرانشینان بوده، و این منصب به او اجازه می داد که به «تبلیغ تشیع» در میان جوانان صحرانشین بپردازد. این مساله باعث شد تا مسئولان امنیتی و قضات رسیدگی پرونده که از این جزئیات اطلاع داشتند، بالاترین مجازات را برای او در نظر بگیرند و به اخراج او از ارتش اکتفا ننمایند.
تلویزیون رژیم صهیونیستی در برنامه ی «لوندون فاکیرشنباوم» که یکی از برنامه های تحلیلی مهم به شمار می آید، گزارشی درباره ی احتمال وجود واحدهای شیعی در ارتش که به «حزب الله» اطلاعات می رسانند را پخش کرد. در این گزارش به جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه لبنان اشاره و عنوان شد که روش و شیوه ی رویارویی «حزب الله» با اسرائیل به گونه ای بود که نشان می داد «حزب الله» به مقدار زیادی از اسرار نظامی و استراتژیک ارتش اسرائیل آگاهی دارد. این مساله باعث شد تا به ارتش اسرائیل زیان های سختی وارد آید و چندین فرمانده ی اسرائیلی از منصب خود کنار گذاشته شوند، که از آن جمله آنها می توان به ژنرال اودی ادام، فرمانده ی منطقه ی شمالی اشاره کرد که به جای او ژنرال موشیه کبلینسکی منصوب گردید.
این گزارش ادامه می دهد که در بسیاری از رویارویی های مستقیم میان «حزب الله» و رژیم صهیونیستی، «حزب الله» از فعالیت ها و تحرکات ارتش اسرائیل آگاهی داشت، و رودررویی هایی که منطقه شمالی رخ داد، نشان می داد که «حزب الله» از تمام تحرکات و اهداف اسرائیل اطلاع داشت.
این گزارش فاش کرد که ارتش در حال حاضر به صورت سری از تمام کسانی که از تصمیم ها و تغییرات تاکتیک های نظامی آگاهی داشتند تحقیق می کند تا مسئول شکست اطلاعات ارتش شناسایی شود. همچنین درباره ی امکان رسیدن شیعیان به منصب های اساسی و فرماندهی ارتش نیز تحقیق می شود. این گزارش تاکید کرد که دستگاه امنیتی اسرائیل تاکنون چندین گزارش درباره ی امکان استفاده ی جاسوسان و عوامل دشمن از دستگاه های فرستنده و دستگاه های شنود بسیار دقیق و نیرومند و غیر قابل شناسایی منتشر نموده است و ممکن است «حزب الله»برای رخنه در ارتش از آن ها استفاده کرده باشد و یا عوامل خود را برای ارسال گزارش ها به این دستگاه ها مجهز نموده باشد.
از این رو رخنه در گروه ها و تجمع های شیعی در فلسطین اشغالی و گرفتن حاشیه ی امنیت از آن ها و ستاندن آزادی اعطا شده به آن ها ضروری به نظر می رسید، به ویژه آن که پاره ای از آن ها در تلاش بودند تا دین را با سیاست در هم آمیزند و در خفا و به صورت پنهانی به این مذهب گرویده اند و مراسم و مناسک مذهبی خود را نه به صورت آشکار که اسرائیل اجازه داده بود، بلکه مخفیانه انجام می دادند. این اقدامات اسرائیل در کتاب «شکارچی تروریست ها» نمود یافت، که نوبرانه ی ادبی موساد به شمار می آمد. این کتاب جنجالی، جزئیات بسیاری را روشن ساخت و نشان داد که چگونه اسرائیل همکاری مخفیانه ی گروه های شیعه در فلسطین اشغالی با دیگر گروه های هم سان را کشف نمود و تاکید کرد که این همکاری یک همکاری تاریخی و کهن است و آن گونه که برخی گمان می کنند جدید و تازه نیست.
این کتاب پیش از پرداختن به این مساله اوضاع شیعیان در فلسطین اشغالی را شرح می دهد و روشن می سازد که آن ها مراسم دینی خود را کاملا مخفیانه انجام می دهند و هیچ کس از آن ها مطلع نمی شود و به شکلی که خانواده ی شماری از آن ها حتی از گرایش و اعتقاد فرزندانشان به این مذهب اطلاعی ندارند.
این کتاب همچنین ادعا کرد که شیعیان، دبیر کل «حزب الله» «سید حسن نصرالله» و «مقتدی الصدر»را به عنوان بارزترین وفاداران به این مذهب - از نگاه شیعیان در فلسطین اشغالی - و پاسداران آن، تقدیس می کنند.
این کتاب ادامه می دهد که ایالات متحده ی آمریکا در شناخت تل آویو از فعالیت شیعیان، پایگاه مهمی به شمار می آید و موساد توانست یک زن را به عنوان عامل خود وارد گروه های اسلامی در ایالات متحده نماید، این زن به مسلمان شدن و شیعی شدن تظاهر نمود و در این راه شناخت او به زبان عربی و مراسم و مناسک شیعیان بسیار به او یاری رساند؛ زیرا او سال ها در عراق زندگی کرده بود و پس از اعدام پدرش به جرم جاسوسی برای رژیم صهیونیستی از عراق خارج شده بود.
این نقشه در تل آویو طراحی شد تا این جاسوس به گروه های اسلامی فلسطینی رخنه کند. بدین شکل که ادعا نماید، فردی مسیحی است، اما تمایل به مسلمان شدن دارد. این جاسوس توانست در این راه موفق شود و به بهترین شکل ممکن در این گروه ها نفوذ نماید، تا آن جا که یک بورس برای تحصیل در آمریکا که به فلسطینی ها داده می شود از سوی یکی از شیوخ خلیج دریافت کرد. او باهوش سرشارش در گروه های اسلامی آمریکا رخنه کرد و توانست از حساس ترین تماس ها و کمک هایی که شماری از گروه های اسلامی شیعی به گروه های شیعی دیگر در فلسطین اشغالی در کرانه ی غربی یا غزه یا درون خود اسرائیل می کردند، آگاهی یابد.
او از طریق تماس هایی که با افراد گروه های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی داشت، توانست از بسیاری همکاری ها میان گروه های شیعی و اعضای این گروه ها در ایالات متحده پرده بردارد و پاره ای از فعالیت های این گروه ها- که در ایالات متحده قرار دارند - را روشن سازد.
این کتاب توضیح می دهد که سازمان اطلاعات و دستگاه های امنیتی چگونه خبر همکاری شیعیان درون اسرائیل با دیگر گروه های شیعی در خارج را دریافت کردند. به ویژه آن که شمار زیادی از این گروه ها روابط بسیار محکمی با برخی گروه های «تندرو» ی عراقی و گروه های لبنانی و حتی با نظام ایران دارند که روسای دستگاه های امنیتی اسرائیل و آمریکا به شکلی علنی این مساله را عنوان نمودند. این مساله باعث ایجاد روابطی «غیرمستقیم» خواهد شد که به امنیت اسرائیل ضربه وارد می سازد.
این جاسوس از تماس میان شماری از این شیعیان با برخی شیعیانِ کشورهای خلیج فارس خبر داد. این تماس ها اساساً در سفرهای حجی که برخی از اسرائیلی ها داشتند، انجام شد. هر ساله حجاج عرب فلسطین اشغالی از طریق اردن برای انجام مراسم حج به عربستان سعودی سفر می کنند، که این جاسوس از تماس برخی از این حجاج با شیعیان خلیج فارس خبر داد.
رؤسای اطلاعات و دستگاه های امنیتی به محض دریافت این خبرها نسبت به تمام شیعیان دچار خشم و نفرت شدند، به ویژه آن که تنها هم دردی شیعیان فلسطین اشغالی با هم کیشان خود در عراق و لبنان برای تل آویو یک فاجعه ی امنیتی محسوب می شود، که اسرائیل نمی تواند به سادگی آن را حل نماید.
در این کتاب آمده است: پس از رسیدن خبر همکاری شیعیان در اسرائیل با برخی از گروه های اسلامی در آمریکا، جلسه ای میان رؤسای دستگاه های امنیتی برگزار شد. در این جلسه یکی از این روسا بر ضرورت «عقیم ساختن» فوری تمام عرب های شیعی و از میان برداشتن آن ها و اجرای یک سلسله ترورهای سری با هدف ترور عرب های شیعه و هر کسی که گمان بر تشیع او می رود، تاکید کرد. به ویژه آن که مشکل شناسایی کسانی که به این کیش در می آیند، هم چنان پا برجا بود.
جالب آن است که یکی از رؤسای دستگاه امنیتی، که کتاب او را «ص» می نامد، این مساله را مشکل اصلی ندانست؛ زیرا عرب های اسرائیل در تمام مناطق جنوبی؛ مانند «عسقلان» یا «بئرالسبع» یا «نقیب» و همچنین در قدس و تل آویو یا مناطق شمالی دیگر؛ مانند «الجلیل» و «ام الفحم» و «حیفا» و «نتانیا» همگی تحت کنترل تل آویو قرار دارند. وی مشکل اصلی را چگونگی از میان برداشتن این شیعیان عنوان نمود، به ویژه در صورتی که شماری از آن ها به قتل برسند، موضوع فاش خواهد شد و رژیم صهیونیستی به عنوان کشوری که به دین ها و مذهب های آسمانی گوناگون موجود در فلسطین اشغالی احترام نمی گذارد، شناخته خواهد شد. این مساله باعث شده تا یکی دیگر از رهبران دستگاه امنیتی، از دیگران درخواست کند، که درباره ی از میان برداشتن شیعیان بدون کشتار آن ها به تبادل نظر بپردازند. چندین طرح و نظریه برای اجرای این نقشه مطرح شده که در پایان، یکی از آنها به تصویب رسید. این طرح به «مافیت فاتحیاه» معروف است که یک اصطلاح عبری است و به معنای «مرگ و زندگی» می باشد. براساس این طرح، جاسوس ها بدون این که به شکل ظاهری آسیبی ببینند و بدون باقی گذاشتن هیچ ردپایی از فعالیت دست بر می دارند.
اسرائیل عملیات های بسیاری از این دست را علیه فلسطینی ها و عرب ها به اجرا درآورد و در آن ها نظریه ی «مافیت فاتحیاه» را به کار برد. اسرائیل در این راستا اقدام به استفاده از پاره ای وسایل و راه های شکنجه و تحقیر علیه مجاهدین و فلسطینی های تحت تعقیب نمود و این کار را به گونه ای انجام می داد، که آن ها را به کلی از فعالیت باز دارد. اسرائیل اقدام به عقیم کردن و بریدن آلت شماری از آن ها یا به تصویر کشیدن یکی از آن ها به شکل کاملاً لخت به همراه چند زن و تحقیر او با این عکس نمود. این ها نمونه هایی از اقدامات رژیم صهیونیستی بودند که افراد تحت تعقیب را کاملاً از دشمنی با رژیم صهیونیستی یا در پیش گرفتن سیاست هایی که از نظر تل آویو به امنیت ملی رژیم صهیونیستی لطمه وارد می کنند باز می داشت.
رؤسای دستگاه های امنیتی، نقشه ای طراحی کردند که به چهار مرحله ی اصلی تقسیم می شد. اجرای این نقشه از سال 2005 آغاز گردید و تا سال 2009 ادامه خواهد یافت. در مرحله ی اول هر شیعی شناخته شده بدون در نظر گرفتن جایگاه و مقام وی باید تحقیر گردد. در مرحله دوم فرد شیعی با یکی از روش های ذکر شده یا دیگر روش های ابتکاری کارشناسان اطلاعاتی اسرائیل مورد تحقیر قرار می گیرد. در مرحله ی سوم برای نشان دادن جدیت تهدیدها، عکس ها و دیگر نشانه های تحقیرآمیزی که به تصویر کشیده شده اند، به آن ها نشان داده می شود تا به جدی بودن تهدیدها پی ببرند. در مرحله ی پایانی از عکس ها و ابزارها و دیگر برنامه هایی که علیه آن ها استفاده شده است برای به خدمت در آوردن آن ها و کشف تماس هایی که برخی از عرب ها با خارج دارند استفاده می شوند. در گزارش های روزنامه ها بسیار بر این مساله تاکید می شود. به طول مثال روزنامه ی «الصناره» که به زبان عربی منتشر می شود، ادعا کرد که برخی از اعضای عرب کنیسه، از جمله دکتر عزمی بشاره پس از سفر به سوریه، نامه هایی در این باره به برخی از شخصیت های عرب اسرائیل که به صورت غیرمستقیم از ایران و از شیعیان دفاع می کنند، رسانده است.
این روزنامه نظر شماری از روسای امنیتی را در این باره منعکس نمود که رئیس سابق دستگاه اطلاعات عمومی «شاباک» «عامی ایلون» از آن جمله بود. او «عزمی بشاره» را به صراحت متهم نمود و تاکید کرد که «بشاره» آلت دست سوریه، شیعه و به فرد ایرانی تبدیل شده و آنان برای تحقق اهداف سیاسی خود از او استفاده می کنند.
حال سوالی که در اینجا مطرح می شود، این است، که دلیل ترس اسراییل از وجود تعدادی از اعراب فلسطین که به مذهب تشیع گرایش دارند چیست؟ راز این همه نگرانی امنیتی در کجا نهفته است؟
«مجلی وهبه» نایب رییس کنیسه و مشاور آریل شارون رییس وزرای سابق اسراییل در امور عربی، به وجود گروه های شیعی در جهان اشاره می کند وآن ها را برای منطقه خطرناک می داند. به ویژه آن که در منطقه، کشورهایی نظیر ایران هستند که مایل به ایجاد یک هلال شیعی بزرگ هستند، که از ایران و عراق و اردن و حتی مصر بگذرد، که این مسئله می تواند امنیت و استقرار منطقه را به خطر اندازد. او به تمام رهبران جهان خصوصآ رهبران منطقه درباره ی این خطر هشدارمی دهد.
«وهبه» ادامه می دهد که در درون اسرائیل کسانی هستند که برای تحقق نقشه های ایران یا سوریه پول دریافت می کنند. به طور مثال دکتر عزمی بشاره از آن جمله است، که حزب متبوع او از ایران و سوریه پشتیبانی مالی می شود و اسرائیل را مورد حمله قرار می دهد. همین کافی است که دکتر عزمی بشاره سوریه را تنها کشور دموکراتیک منطقه می داند. آیا این منطقی است؟
همچنین اعضای این حزب و خود عزمی بشاره به لبنان و سوریه که از دشمنان اسرائیل هستند، سفر می کنند و به سانِ مهمانانِ این کشورها با آن ها برخورد می شود که این مساله به خودی خود مستوجب برخورد قانونی است. ما اهداف بشاره و حزبش را به خوبی می شناسیم. آنها به دنبال نابودی اسرائیل هستند.
سوالی که در پسِ تمام این گزارش ها یا سخنان یا پژوهش هایی که در این باره در فلسطین اشغالی منتشر و یا مطرح می گردد، این است که نقش ایران در این قضیه چیست؟ و آیا واقعاً فرزندان انقلاب اسلامی با دستان بسته تنها به نظاره ی این اتفاقات نشسته اند؟ شیعیان فلسطین اشغالی آیا از مصلحت های کلی اسرائیل پشتیبانی می کنند؟
سایت اینترنتی دیبکا در گزارشی اعلام کرد: یگان های الکترونیکی وابسته به اطلاعات ایران فعالیت های قابل توجهی در این زمینه دارند. این سایت ادامه داد که این یگان ها موفق شده اند تا با شیعیان ارتباط برقرار کنند و آیات، احادیث و آموزه های دینی که شیعیان فلسطین اشغالی به آن ها احتیاج دارند را به شیعیان می رساند. این دقیقاً همان کاری است که ده ها گروه دینی تندرو مانند گروه تندروی «حریدیم» یا گروه «ستاره ی یهودی» یا «قلب مقدس» در گذشته انجام دادند. این گروه ها به سیستم پست الکترونیکی کاربران «یاهو» و «هات میل» که بزرگترین سیستم های پست الکترونیکی جهان به شمار می آیند، نفوذ می کردند و آن ها را به یهودی شدن تشویق می کردند. پاره ای از این گروه ها توانستند، در کار خود در بسیاری از کشورهای آفریقایی، به ویژه کشورهای آفریقای غربی و میانه و آمریکای جنوبی که شرایط اجتماعی و معیشتی در آنها نابسامان است، موفق باشند.
این مساله باعث شد که یکی از روسای دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی اعتراف کند که ایرانی ها به خوبی و با مهارت تمام از دشمنانشان درس گرفته اند. اسرائیل اولین کشوری بود که سیاست چت و گفت و گوهای الکترونیکی را به کار گرفت و در این راه به بسیاری از اهداف خود جامه ی عمل پوشاند. به طور مثال رژیم صهیونیستی تنها به یهودی کردن فقرا از طریق گفت و گوی های الکترونیکی اکتفا نکرد، بلکه از همان طریق توانست جاسوس هایی برای خود پرورش دهد. اسرائیل نامه های کد گذاری شده برای آن ها می فرستاد و در سخت ترین شرایط و به ویژه در زمان رویارویی مسلحانه با فلسطینی ها آن را به کار می گرفت و با آن ها ارتباط برقرار می کرد.
این ارتباط های اینترنتی صدای بسیاری از روسای رژیم صهیونیستی را در آورد. به ویژه که ایران سلاح آن ها را به کار گرفته بود. این مساله باعث شد که فرمانده ی کنونی ارتش اسرائیل ژنرال «دان حالوتس» از دولت بخواهد، که اوضاع مالی و شرایط معیشتی اعضای یگانِ جنگ الکترونیکی رژیم صهیونیستی را بهبود ببخشند، که تقاضای او پذیرفته شد و 500 میلیون شیکل؛ یعنی نزدیک به 110 میلیون دلار برای ارتقای فعالیت های این یگان ها و مواجهه ی تشیع الکترونیکی که ایرانی ها در پیش گرفته اند اختصاص داده شد، که در عرض دو سال در این واحدها هزینه شود. این کار در شرایطی که تهران بودجه و پول زیادی را برای ارتقای فعالیت های یگان های الکترونیکی هزینه می نمود و برای ارتباط با شیعیان در اسرائیل از آن ها استفاده می کرد، برای اسرائیل ضروری می نمود.
سایت اینترنتی دیبکا از هشدار یکی از روسای امنیتی اسرائیل درباره ی رخنه ی ایرانی ها خبر داد. به ویژه آن که ایرانی ها در رخنه به سیستم پست الکترونیکی که عرب های فلسطین اشغالی یا دیگر اسرائیلی ها به کار می گرفتند، موفق بوده اند. این پست الکترونیکی il.co.netvisionil.co.Hotmail بود.
با در نظر گرفتن تلاش ایران برای استفاده از شیعیان در تحقق اهداف اساسی خود در منطقه، این مساله برای اسرائیلی ها قابل تحمل نبود.
گزارش های جراید یا نظرسنجی هایی که نهادهای دینی در تل آویو یا دیگر شهرها منتشر می کنند،چگونگی روابط آینده ی رژیم صهیونیستی با این شیعیان را روشن نمی کند، به ویژه آن که این مساله به شکل بسیار نیرومندی بر میز کار ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل خودنمایی می کند. اولمرت به خوبی از آن چه اسرائیلی ها خطر هلال شیعی می نامند آگاه است و نیک می داند که ایران مایل است این هلال شیعی به وجود آید و بسیاری از سیاست مداران این کشور خوش بینی و خوشنودی خود را از پیروزی های سیاسی شیعیان در کشورهای عربی، مخصوصاً کشورهای حوزه ی خلیج فارس در انتخابات اخیر مجلس، بیان داشته اند.
جالب آن که شماری از نویسندگان اسرائیلی هستند، که به صراحت از استفاده از شیعیان فلسطین اشغالی برای عادی سازی روابط تل آویو و تهران سخن می گویند. به طور مثال «تسفی برئیل» سردبیر سابق روزنامه ی «هاارتس» در مقاله ای با عنوان «باید ایران را از محور شر به یک شریک تبدیل کنیم» اهمیت حرکت به سوی این همکاری و توجه شیعیان را گوش زد کرد و تذکر داد، که ایران کشوری نیست که اسرائیل در پی دشمنی با آن باشد؛ زیرا این دشمنی مشکلات بسیاری را برای اسرائیل به وجود می آورد.
«برئیل» یادآور شد، که ایران «کلیدهای سری سوریه و حزب الله» را در اختیار دارد و اسرائیل به محض امضای پیمان نامه ی صلح با ایران، در این جبهه ها آرامش را تجربه خواهد کرد. همچنین این مساله پیامد مهم دیگری را در پی خواهد داشت و آن این که کشورهای حوزه ی خلیج فارس به محض ایجاد روابط میان تل آویو و تهران، در جهت عادی سازی روابط خود با اسرائیل گام بر خواهند داشت؛ زیرا این کشورها در شرایطی که چنین تحولات مثبتی در جهت صلح در جریان باشد، تنها به نظاره نخواهند نشست و به این سو حرکت خواهند کرد.
این ها نظریه های کارشناسان بود، اما مساله اصلی همچنان پابرجا خواهد بود: آینده ی شیعیان در فلسطین اشغالی چگونه خواهد بود؟ آیا رژیم صهیونیستی آن ها را به عنوان یک نیروی دینی تاثیرگذار به رسمیت خواهد شناخت؟ آیا ارتباط شیعیان با تهران ادامه خواهد یافت؟ همچنین یک سوال مهم باقی می ماند: اسرائیل با پی گیری مساله ی «نشست» اطلاعات و دست داشتن شیعیان در این قضیه، چه اهدافی را دنبال می کند؟ چرا همه ی آن را در قالب یک پژوهش کلی گرد نمی آورد؟ آیا هدف اسرائیل از رو کردن این مسئله، وارد آوردن فشار دیپلماتیک بر رژیم حاکم در تهران است؟ مهمتر از همه آیا این مساله پس از چراغ سبز سوریه به ایجاد روابط با رژیم صهیونیستی و قبول آن از سوی اسرائیل، می تواند اهرم فشاری برای عادی سازی روابط اسرائیل با ایران باشد؟
مسلماً در حال حاضر پاسخی برای این پرسش ها وجود ندارد، اما در سرِ رهبران تل آویو، پاسخ در خوری برای آن ها وجود ندارد. رهبرانی که خود هر از چند گاهی، خبرهایی از شیعیان و تاثیر آن ها منتشر می کنند.