اهداف پیدا و پنهان مانور 5 روزه رژیم صهیونیستی

چیزی که در سال 1385 و در موشک باران 33 روزه حزب الله لبنان علیه مواضع صهیونیست ها در شهرهای شمالی فلسطین اشغالی انجام گرفت و عملا صهیونیست ها را با بزرگترین شکست تاریخ خود روبرو ساخت و قریب یک میلیون آواره جنگی را برای نخستین بار بر صهیونیست ها تحمیل کرد و موجی از وحشت و اعتراض را در میان یهودی ها به وجود آورد.
این مانور برآمده از مباحثات کمیته اضطراری بود که پس از جنگ 33 روزه در اسرائیل تشکیل شد. برگزاری این مانور توجه محافل سیاسی و رسانه ای را به خود معطوف کرد. پرسش های زیادی پیرامون زمان گستره و نوع نیروهای عمل کننده در آن و غیره مطرح است اما مهمترین پرسش چرایی انجام این مانور است تحلیلگران مجموع موارد زیر را به عنوان اهداف اسرائیل از این مانور مطرح کرده اند:

1 ـ بازسازی روحیه از دست رفته ارتش که پس از جنگ با حزب الله لبنان کاملا در هم شکسته شده بودند. هر چند در این جنگ ظاهرا نیروهای نظامی شرکت مستقیم ندارند ولی برخی از تحلیلگران یکی از اهداف این مانور را بازسازی روحیه ارتش شکست خورده دانسته اند.

2 ـ برخی دیگر بازگرداندن اعتماد از دست رفته به ارتش را نزد شهروندان صهیونیست علت برگزاری مانور می دانند که از ناتوانی ارتش در حفظ امنیت صهیونیست ها در برابر گروه کوچک و کم تجهیزات حزب الله سرخورده شده بودند. ارتشی که نتوانست حتی به یکی از اهداف مطرح شده توسط مسئولان رژیم صهیونیستی در آن جنگ دست پیدا کند. این دسته از تحلیلگران تلاش برای سرپوش گذاشتن اختلافات ناشی از اعتماد از دست رفته به ارتش در درون جامعه صهیونیستی که اینک در درون احزاب سیاسی تجلی یافته است را یکی دیگر از اهداف مانور یاد شده ارزیابی می کنند و معتقدند در حالی که زمزمه های فراوانی مبنی بر خروج حزب کار از ائتلاف حکومتی اولمرت به گوش می رسد این مانور با بزرگنمایی دشمن فرضی به دنبال جلوگیری از فروپاشی حکومت ائتلافی در شرایط کنونی و دشوار اسراییل است.

3 ـ با توجه به ناتوانی صهیونیست ها برای مقابله با موشک باران حزب الله که ظرف مدت 33 روز 4500 موشک علیه مواضع صهیونیست ها شلیک کرد به نظر می رسد اجرای این مانور نوعی آمادگی دفاعی برای مقابله با موارد مشابه باشد. به ویژه که پس از ترور « عماد مغنیه » توسط گروه های ترور رژیم صهیونیستی در سوریه امکان پاسخ انتقام جویانه حزب الله بسیار زیاد است و سید حسن نصرالله نیز بر ارائه پاسخ محکم و به موقع در مقابل این اقدام صهیونیست ها تاکید کرده است. همچنین با توجه به اینکه تحقیقات دولت سوریه پیرامون علل و عوامل ترور عماد مغنیه به پایان رسیده است اعلام نتیجه این بررسی راه حزب الله را برای اقدام تلافی جویانه هموارتر می سازد. از سوی دیگر سید حسن نصرالله بارها تاکید کرده است که حزب الله بسیار قوی تر و مجهزتر از زمان جنگ 33 روزه است و با تحلیل آن جنگ برنامه هایی برای تحمیل شکست سنگین دیگری بر اسرائیل را که سنگین تر از آن جنگ خواهد بود طراحی کرده که به موقع خود اجرا خواهد شد. از آنجائیکه سید حسن نصرالله نزد صهیونیست ها به « سید صادق » مشهور است این سخنان دبیرکل حزب الله آنان را به وحشت انداخته است.

4 ـ اما برخی تحلیلگران مهمترین دلیل انجام این مانور را آمادگی برای راه اندازی جنگی دیگر در منطقه می دانند که یا رژیم صهیونیستی راسا اقدام به آن خواهد کرد و یا اینکه دولت آمریکا شروع کننده این جنگ خواهد بود ولی از آنجائیکه ممکن است اسرائیل هم در پاسخ به تهاجم آمریکا به جریان مقاومت در منطقه مورد حمله موشکی قرار گیرد بنابراین صهیونیست ها خود را برای این مرحله آماده می کنند. البته این احتمال نیز وجود دارد که اسرائیل و آمریکا مشترکا آغازگر این جنگ در منطقه باشند. این تحلیل گران اهداف تهاجم آمریکا و اسرائیل را حزب الله لبنان سوریه و ایران می دانند. اینان دیدارهای متعدد مقامات بلند پایه آمریکا از منطقه و گفتگو با روسای دولت ها و مسئولان کشورهای منطقه که در ماههای اخیر شدت گرفته است می توان به عنوان دلیل روشنی مبنی بر اینکه منطقه آبستن جنگی دیگر است مطرح ساخت. در این ارتباط می توان به سفر بوش رئیس جمهور رایس وزیر امور خارجه گیتس وزیر دفاع و دیگر مقامات آمریکایی و دیدار با مقامات دولت های منطقه و به ویژه مسئولان رژیم صهیونیستی اشاره کرد. همچنین اظهارات مسئولان رژیم صهیونیستی و آمریکا مبنی بر ضرورت حمله به تاسیسات هسته ای ایران پیش از رسیدن به مرحله بازگشت ناپذیر شاهد دیگری بر این نگاه است. حضور ناوگان دریایی آمریکا در دریای مدیترانه و در نزدیکی سواحل لبنان و سوریه و افزایش تحرکات ناوگان دریایی آمریکا در خلیج فارس و دریای عمان به عنوان شاخص دیگری بر امکان وقوع این جنگ مطرح است. علاوه بر آن اسرائیل ظرف یکسال گذشته چندین مانور نظامی برگزار کرده است که خود حاکی از برنامه ای از پیش طراحی شده برای انجام عملیاتی مهم و بزرگ در منطقه است. تهاجم گسترده صهیونیست ها به فلسطینیان در کرانه باختری و به ویژه غزه نیز به عنوان مقدمه این اقدام بزرگ مطرح می شود. به نظر می رسد اسرائیل تلاش دارد پیش از جنگ محتمل توان تهاجمی فلسطینیان را نابود سازد تا در صورت بروز جنگ با حزب الله یا سوریه و یا با هر دو و یا تهاجم آمریکا به ایران فلسطینیان نتوانند از داخل بر صهیونیست ها فشار وارد کنند.
اما پرسش این است این تحلیل ها تا چه حد می تواند درست باشد آیا رژیم صهیونیستی توان و جرات تهاجم به حزب الله لبنان را دارد به ویژه بعد از جنگ سال 1385 که در آمادگی کامل و ظاهرا غافلگیرانه به حزب الله حمله کرد و هیچ دستاوردی جز ثبت اولین شکست تاریخ اسرائیل و خسارات زیاد اقتصادی و اجتماعی نداشت
آیا رژیم صهیونیستی توان مقابله و یا درگیری همزمان با دو یا سه طرف را دارد (حزب الله و سوریه با هم و یا حزب الله سوریه و ایران با هم )
به عقیده تحلیل گران سیاسی رژیم صهیونیستی فاقد توان لازم برای چنین اقدامی است و در صورت وقوع چنین جنگی با توجه به توانمندیهای طرف های درگیر شکست اسرائیل حتمی خواهد بود. بنابراین بنظر می رسداین مانور علاوه بر فراهم کردن آمادگی دفاعی لازم با اهداف دیگر به ویژه ایجاد هراس در حزب الله برای ممانعت از اقدام انتقام جویانه ترور شهید مغنیه انجام می شود. به ویژه آنکه همانطور که گفته شد حزب الله پس از جنگ تابستان داغ بیکار ننشسته و با توجه به شناختی که از رژیم صهیونیستی و امکان جنگ افروزی این رژیم علیه دولت ها و نیروهایی که ناتوانشان می پندارد خود را کاملا آماده مقابله ساخته است. همچنین به نظر می رسد ارتش لبنان نیز این بار فعالانه به مقابله با تهاجم صهیونیست ها برخواهد خاست. از سوی دیگر تجربه حزب الله لبنان در سوریه که از امکانات بیشتر و آزادی عمل بیشتری برخوردار است به کار گرفته شده است و سوریه خود را آماده یک درگیری کامل با اسرائیل و مهاجمان دیگر ساخته است. در توانایی جمهوری اسلامی برای وارد کردن ضربه نهایی بر اسرائیل در صورت تهاجم به ایران نیز هیچ کارشناس نظامی به خود تردیدی راه نمی دهد. اما هم حزب الله و هم سوریه و هم ایران به خوبی می دانند که اسرائیل به عنوان یک پایگاه نظامی آمریکا در منطقه مجری طرح هایی است که از سوی آمریکا آماده شده و کشته شدن یهودیان در فلسطین اشغالی برای مسئولان اسرائیل اصلا مهم نیست.
بنابراین هر سه ضلع مقاومت هوشیارانه همه حرکات اسرائیل و آمریکا را در منطقه زیرنظر دارند و طرح دفاعی و تهاجمی خود را نیز آماده اجرا نگه داشته اند. ضمن اینکه ضلع دیگر مقاومت یعنی ملتها و افکار عمومی منطقه بطور دقیق تحولات را زیر نظر دارد.
سئوال دیگر آن است که آیا آمریکا هم واقعا سر ماجراجویی دیگری در منطقه دارد و یا نه این رفت و آمدمقامات آمریکایی به منطقه و تقویت ناوگان دریایی آمریکا در منطقه صرفا چنگ و دندان نشان دادن برای نیل به اهداف دیگری در منطقه است.
واقعیت آن است که آمریکا به شدت در باتلاق خود ساخته عراق و افغانستان فرو رفته است و به نظر نمی رسد برنامه ای برای راه اندازی جنگی جدید در منطقه را داشته باشد به ویژه آن که اگر طرف درگیری اش ایران اسلامی باشد از دست دادن سلطه اش بر منطقه و خسارات جنگی و اقتصادی اش در سراسر جهان بسیار زیاد و حتمی خواهد بود. یا دست کم ایران هدف این نوع ماجراجویی نیست.
1 ـ افغانستان که با دعوت از نیروهای ناتو هنوز به عنوان مشکل جدی آمریکا مطرح است. هر چند بعضی ها حضور ناتو در مرز شرقی ایران را امتیاز آمریکایی می دانند حال آنکه نیروهای ناتو در افغانستان هنوز محک جدی نخورده اند و نیروهای مقاومت افغان علیه اشغالگری کشورشان و عملکرد نیروهای بیگانه به شدت معترض هستند و آستانه تحملشان در حال فروشکستن است.
2 ـ عراق که اشتباه بزرگ بوش رئیس جمهور آمریکا است وآمریکا را به ورطه ای کشانده که سخت در آن مانده و شاهد کشته شدن روز افزون سربازان آمریکایی و از دیگر سو شاهد افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در آن با توجه به علقه های فرهنگی تمدنی و دینی است که میان دو ملت مسلمان ایران و عراق وجود دارد و ملتمسانه راه نجاتی را از آن می جوید.
3 ـ رکود اقتصادی شدید آمریکا به ویژه با کاهش ارزش دلار که به دلیل ماجراجویی های دولت آمریکا در منطقه خاور میانه به وجود آمده است مشکل مهم دیگر آمریکا است که ضرورت پرداختن به آن خواسته جدی شهروندان آمریکایی است و نه راه اندازی جنگی دیگر در جهان. به ویژه آنکه گزارش های گروه های بررسی و امنیتی و اطلاعاتی آمریکا نشان از دروغ گفتن دولت بوش به مردم آمریکا و جهان درباره دلایل حمله به عراق (وجود سلاح های کشتار جمعی و حضور القاعده در عراق) همچنین دروغ گفتن درباره مساله هسته ای ایران و ادعای کمک ایران به گروه تروریستی در عراق ملت آمریکا را نسبت به اظهارات مقامات آمریکایی بی اعتماد ساخته است.
به نظر می رسد شرایط منطقه ای نیز به شدت حاکی از موقعیت برتر جریان مقاومت اسلامی در منطقه است و در چنین شرایطی با توجه به موقعیت و ظرفیت های بالای جریان مقاومت اسلامی هرگونه ماجراجویی آمریکا در منطقه شرایط را نه تنها به نفع اشغالگران آمریکایی و اسرائیلی تغییر نمی دهد بلکه ضمن پیچیده تر کردن اوضاع به ضرر اشغالگران این مقاومت اسلامی است که سود سرشاری را خواهد برد. زیرا جریان مقاومت اسلامی چیزی را برای از دست دادن نداردبلکه صرفا به تکلیف دینی و ملی خود عمل خواهد کرد.
این مانور برآمده از مباحثات کمیته اضطراری اسراییل بود که پس از جنگ 33 روزه تشکیل شد. برگزاری این مانور توجه محافل سیاسی و رسانه ای را به خود معطوف کرد. پرسش های زیادی پیرامون زمان گستره و نوع نیروهای عمل کننده در آن و غیره مطرح است اما مهمترین پرسش چرایی انجام این مانور است.
شرایط منطقه ای حاکی از موقعیت برتر جریان مقاومت اسلامی در منطقه است و در چنین شرایطی با توجه به موقعیت و ظرفیت های بالای جریان مقاومت اسلامی هرگونه ماجراجویی آمریکا در منطقه شرایط را نه تنها به نفع اشغالگران آمریکایی و اسرائیلی تغییر نمی دهد بلکه این مقاومت اسلامی است که سود سرشاری را خواهد برد.
بنظر می رسد این مانور علاوه بر فراهم کردن آمادگی دفاعی لازم با اهداف دیگر به ویژه ایجاد هراس در حزب الله برای ممانعت از اقدام انتقام جویانه ترور شهید مغنیه انجام شده است. به ویژه آنکه حزب الله پس از جنگ تابستان داغ بیکار ننشسته و با توجه به شناختی که از رژیم صهیونیستی و امکان جنگ افروزی این رژیم علیه دولت ها و نیروهای مقاومت دارد خود را کاملا آماده مقابله ساخته است.