سگهای شارون برای شکار بیرون آمده اند!؟

هنگامی که یکی از تیمهای موساد برای دست آلودن به جنایتی تروریستی یا جاسوسی یا تخریب به نقطه ای از این کره خاکی اعزام می شود، نیروهای "سازمان" این جمله (سگهای شارون ... ) را بر زبان می آورند.
منظور از "سازمان" همان "موساد لیالیا بیت" است که به اختصار "موساد" نامیده می شود. این سازمان هم بخشی از مجموعه بزرگ سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی است که سازمانهای دیگری از جمله "شاباک"، "شین بت" و "امان" هم جزو آن است.
سگهای "سازمان" از سال 1937 که این سازمان به عنوان ارتش سری گروهک تروریستی هاگانا تأسیس شد، بارها و بارها برای شکار بیرون آمده و به ویژه در سی سال اخیر دهها جنایت با ابعاد گوناگون مرتکب شده اند.
در ژوئیه 1972 غسان کنفانی را ترور کردند. ماه اکتبر همان سال وائل زعتر را به قتل رساندند. کمال ناصر و کمال عدوان و محمد یوسف نجار را در آوریل سال 1973 ترور کردند. محمود الهمشری و باسل الکبیسی و حسین ابو الخیر و خلیل الوزیر و غیره هم یکی پس از دیگری به وسیله همین سگها شکار شدند.
لیست بسیار بلندبالاست، کسانی که ترور شدند یا هدف ترورهای ناموفق قرار گرفتند، بیشترشان در جنگ نظامی علیه اسرائیل شرکت نداشتند، بلکه فقط نویسنده و سیاستمدار بودند.
غسان کنفانی نویسنده، پژوهشگر و داستان نویس مشهوری بود. بیماری قند خون نزدیک بود که پیکر نحیفش را بگیرد، اما آنان هنگامی که کنفانی به همراه دختربچه کوچک خواهرش قصد سوار شدن به خودرو اش را داشت، منفجر کردند و هر دو را به شهادت رساندند.
دکتر انیس صایغ مدیر مرکز مطالعات فلسطین بود. او حتی یک بار در زندگی اش چاقو یا چیز برنده دیگری به همراه نداشته است، چه برسد به آنکه تفنگ یا دینامیت بردارد. موساد یک کامیون بمب برای ترور او اختصاص داد. انفجار انگشتانش را که با آن قلم به دست می گرفت، قطع کرد و چشمهایش را که با آن در میان کتابها و اسناد تتبع می کرد، از حدقه درآورد.
هنگامی که پیکر وائل زعیتر در خیابانهای پایتخت ایتالیا بر زمین افتاد، فقط دو چیز در زیر بغل داشت: چند کتاب و یکی دو قطعه نان...
هیچ یک از آنها مبارز نبود، حتی بیشتر آنان با جنگ و درگیری مخالف بودندو تنها تشریح عادلانه بودن قضیه فلسطین برای افکار عمومی را وجهه همت خویش قرار داده بودند.
آنان به جز اندیشه و دلایل منطقی، هیچ سلاح دیگری برای دفاع از خود به همراه نداشتند...
آن ترورها در دهه هفتاد به وقوع پیوست و در دهه هشتاد (میلادی) ادامه یافت، اما اندکی بعد، بالگردهای آپاچی و مسلسلها و یگانهای ویژه با بر تن کردن لباس عربها جای تروریستهای حرفه ای پیشین را گرفتند.
سگهای شکار در چنین ماهی در سال 1997 بار دیگر روانه شکار شدند. آنان استاد خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس را در پایتخت اردن زیر نظر گرفتند، اما خواست خداوند آن بود که او از آسیب این سگها در امان بماند. آن رسوایی بزرگ موجب آزادی امام شهید احمد یاسین از زندان شد تا در تاریخ بیست و دوم مارس سال 2004 میلادی پس از نماز صبح به نزد پروردگار خویش عروج کند. اندکی بعد برادر ایمانی اش یعنی دکتر عبدالعزیز رنتیسی هم در تاریخ هفده آوریل 2004 میلادی به او پیوست. هر دوی آنان به دیگر برادران مانند صلاح شحاده، اسماعیل ابوشنب، مهندس یحیی عیاش (ابراهیم المقادمه) و دیگر شهیدان پاک سیرت که در این راه به ملکوت اعلی پیوسته بودند، ملحق شدند.
آریل شارون که همیشه به پیروانش می گوید: کم حرف بزنید و زیاد عمل کنید، این بار هم ماشینش را (پس از رسوایی عمان) به کار انداخته است. او به همین منظور مئیر داگان را به ریاست موساد منصوب و او را به بیداری مجدد تیمهای ترور یا تیمهای خفته مأمور کرد.
تیمهای موساد که با نام رمزی "سزار" شناخته می شوند، هیچ کمبود مالی یا پشتیبانی احساس نمی کنند، پیشرفته و مدرن ترین تجهیزاتی را که کارخانه های آمریکایی تولید می کنند در اختیار آنان قرار می گیرد و مراکز و پایگاه های بسیار امنی در بسیاری از کشورهای جهان در اختیار دارند.
فتوای خاخام "داو لیوور" هم بدرقه راه آنان است. او گفته است که با شهروندان فلسطینی ـ غیر نظامیان ـ می تواند مانند افراد مسلح برخورد کرد. او هشدار می دهد که نباید میان عموم مردم و مقاومت تفاوتی قائل شد! این خاخام از ارتش صهیونیستها می خواهد که بر اساس روش "یفتاح الجلعادی" و "شائول" رفتار کند. در روش آن دو، باید از انتظار کشیدن برای حمله دشمن پرهیز کرد و پیش از حمله دشمن، به آن یورش برد و آن را از پای درآورد.
خاخامهای یهودی برای فتواهای خود بهانه هایی از جنگ جهانی دوم تراشیده اند و می گویند که آمریکا برای برداشتن ناکازاکی و هیروشیما از سر زمین از بمب اتمی استفاده کرد و امروز هم در فلوجه و دیگر شهرهای عراق همان روش را تکرار می کند.
اعضای یگانهای "سزار" پندهای داو لیوور و عکیفا و آفراهام فاسرمن و عوفادیا یوسف را فراموش نمی کنند. از این واحدها خواسته شده است که حتی میان دوستان هم اولویت گذاری کنند، پس چه رسد به آن کس که تلاش می کند ما را بکشد!! به گفته خاخامها سنتهای یهودی و قانون بین المللی هم در کنار ماست!!
قاتلان از "سدوم" و "عامورا" اعلام کردند که هیچ مانعی برای انجام عملیات ترور در خارج وجود ندارد. هیچ دلیلی ندارد که به عبدالله و محمد در دمشق و تهران اجازه داده شود، آرام بخوابند، مگر آنان بهتر از برادران خود در غزه هستند؟!!
سگهای شارون جنایتهای وحشیانه ای را که در محله های شهر غزه و اردوگاه های نوار غزه و کرانه باختری و رفح و خان یونس و نابلس و جنین و غیره مرتکب شده اند، کافی نمی دانند. خونهایی که آنان در کشتارگاه های شجاعیه و بمباران کورکورانه مناطق مختلف فلسطینی نشین بر زمین ریختند و جان صدها کودک و زن و سالمند را نیز گرفت آنان را سیراب نکرده است. تازه ترین کشتار دسته جمعی و قتل عام فجیع همانی بود که در ورزشگاه محله شجاعیه رخ داد و دهها جوان شرکت کننده در یک اردوی تابستانی را به خاک و خون کشید.
ورزشگاه با پیکرهای بی جان و تکه تکه شده قربانیان و خون پر شده بود. 15 نفر آنجا قتل عام شدند و روحشان در برابر چشم جهانیان به آسمان پر کشید. همین جهانیان اگر یک بار تصادفا هلاکت یک صهیونیست را در زمینی که با تمام غرور و زور و جنایت و با حمایت بالگردهای آپاچی و تانکهای جنگی غصبش کرده اند، ببینند، زود محکوم و تقبیح می کنند!!
رسوایی دیگری ماه مارس سال جاری میلادی در نیوزیلند به وقوع پیوست.
دو صهیونیست به نامهای اورئیل کالمان و ایلی کسرا از تیرهای "دگان" بازداشت شدند. آنان با گذرنامه کانادایی وارد نیوزیلند شده بودند و هنگامی که تلاش می کردند گذرنامه یک شهروند معلول نیوزیلندی را به دست آورند، دستگیر شدند. جاسوس سوم به نام زئیف ولیم بارکان اما، از دست قانون گریخت.
رادیو رژیم صهیونیستی خبر مرموزی از اینکه یک جاسوس دیگر (چهارم) هم در این میان وجود داشته است، پخش کرد که احتمال می رود این جاسوس از دیپلماتهای سابق صهیونیستها در سفارت این رژیم در وین بوده باشد.
بی شک این سه یا چهار جنایتکار قصد داشتند با جعل تابعیت نیوزیلندی به بهانه گردش یا در غالب نمایندگی یک شرکت به کشورهای عربی بیایند.
کابینه شارون با ارتکاب جنایت تروریستی وحشیانه ای در یکی از محله های آرام پایتخت سوریه بر ضد مردی که نزدیک به 13 سال پیش به وسیله رژیم صهیونیستی به مرج الزهور تبعید شد، ، راه را به روی از سرگیری "جنگ سایه ها" که جنبش حماس از ابتدای تأسیس تاکنون از آن اجتناب کرده است، باز کرد. رژیم صهیونیستی 13 سال پیش با بازگشت وی به فلسطین اشغالی مخالفت کرد و اگر اقدام انسانی حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه نبود، این شهید مجاهد (عزالدین الشیخ خلیل) هم اکنون جایی برای زندگی آرام با خانواده کوچکش نداشت.
رژیم صهیونیستی به خوبی آگاه است که سفارتخانه ها و هیأتها و نمایندگانش که در بسیاری از پایتختهای جهان به فساد و جاسوسی و تخریب و جعل اسناد و هزاران جنایت دیگر مشغول اند و آنچه در نیوزیلند و جاهای دیگر از جمله لارناکا و کینشازا و سوئیس و کانادا برملا شد بخش کوچکی از آنهاست و بوی افشای این رسواییها در دهه نود میلادی قرن گذشته همه جا را در برگرفت، در صورت آغاز چنین جنگی مصون نخواهند ماند. همه این اقدامات صهیونیستها این پیام را به همراه دارد که این رژیم هیچ حرمتی برای هیچ کشوری و هیچ انسانی قائل نیست.
عملیات بمباران مدرسه "بحر البقر" در مصر و مدرسه داعل و المزیریب در سوریه در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد میلادی (قرن گذشته) به هدف شکستن اراده ملت فلسطین و تخریب روحیه مبارزاتی صورت گرفته است. فلسطینیان ثابت کرده اند که این روحیه پس از جنگ ژوئن 1967 هنگامی که زنگ تلفن میز موشه دایان ساکت تر از ابو الهول بود، هیچ گاه تضعیف نشده است.
گمان نمی کنم، ساختمانهای سفارتخانه ها و هیأتهای دیپلماتیک صهیونیستها از زرهپوشهای فولادین مستحکم تر باشند.
حتی اگر هم چنین باشد بمبهایی که توانستند تانکهای آنچنانی صهیونیستها را در هم بدرند و مجاهدان قسامی ثابت کردند که این تانکها از تار عنکبوت سست ترند، یقینا در آن ساختمانها خرابی بیشتر به وجود خواهند آورد.
اگر دست مجاهدان توانمند به "اسدود" و بئر السبع رسیده است، یقینا به طعمه هایش در هر نقطه دیگری از جهان نیز خواهد رسید و به راحتی آنها را شکار خواهند کرد، البته نه آنگونه که سگها شبانه به شکار می روند!!