یهودیان آمریکا، رو در روی راست گرایان اسرائیل

حضور بن امی باعث ناخشنودی بسیاری از مهمانان بود. مطبوعات سنتی یهودی، که اکثراً هوادار نئوکان ها محسوب می شوند، با جِی استریت، تنها مختصری بهتر از حماس برخورد می کنند. نوح پولاک از مجله کامنتری، این سازمان را «انزجار انگیز»، «دو رو» و «ضد اسرائیل» خوانده و جیمز کِرچِک از «نیو رپابلیک» آن را «لابی تسلیم» نام داده بود. مایکل گولد فارب از مجله «ویکلی استاندارد» نیز جِی استریت را خدمتکار تروریست ها و دشمن اسرائیل خطاب کرده بود. صرف نظر از اینکه فرد با نظریات جِی استریت موافق باشد یا نباشد، چنین طرز برخورد هایی نشانه دستپاچگی و ترس سازمان های یهودی ای است که ظهور جِی استریت و همزمانی آن با انتخاب اوباما به ریاست جمهوری را، از نشانه های پایان گرفتن تسلط بی چون و چرای خود بر بحث های خاورمیانه ای و تعیین سیاست آمریکا در آن منطقه تلقی می کنند.


در رابطه با مسأله اعراب و اسرائیل، برای هر فردی همیشه قبل از هر چیز این سؤال پیش می آید که چرا سیاست آمریکا تا به این عمق، از سیاست سایر کشورهای جهان و خصوصاً متحدان اروپایی آن تفاوت دارد. رابطه آمریکا با اسرائیل در طول تاریخ، از نظر فشاری که بر مال و جان و خزانه ایالات متحده گذاشته است، از پر هزینه ترین دوستی ها به شمار می آید. این رابطه برای مردم آمریکا نه تنها به قیمت میلیارد ها دلار کمک های مالی و تسلیحاتی تمام می شود، بلکه باعث شعله ور شدن احساسات ضد آمریکایی در بیشتر کشور های اسلامی و هدف قرار گرفتن آنها در سراسر جهان نیز می گردد. هیچ کشوری در جهان (غیر از خود اسرائیل) از دیدگاه آمریکا به مسئله اعراب و اسرائیل نگاه نمی کند که آن کشور را یک مهاجم همیشه مظلوم و فلسطینیان را یک مشت متجاوز دیوانه تلقی کند. با این همه، این سیاست صرف نظر از جنجال بر انگیزی وهزینه بالای آن، تداوم خود را از دولتی به دولتی و از مجلسی به مجلسی، بدون هیچ تغییری، حفظ کرده است.

بقیه مردم جهانند که در اشتباه هستند
دوستان آمریکایی جناح های تندروی اسرائیلی ـ که در میان آنها علاوه بر سازمان های نئوکان یهودی، یک مؤلفه پر قدرت مسیحی بشارتی نیز یافت می شود ـ در این سیاست واشنگتن هیچ اشکالی نمی بینند. این افراد بر این عقیده اند که برخورد اروپا با مسأله فلسطین آمیزه ای است از یک سنت ریشه دار ضد یهودی، و مماشات با رژیم های ثروتمند عرب صاحب نفت. اگر رسانه های اروپایی ضد یهود را که همیشه به نفع شکست خوردگان موضع می گیرند نیز به این معادله اضافه کنید، تصویر فضای همیشگی و یک جانبه طرفدار فلسطین در آن منطقه تکمیل می شود. متوجه می شوید؟ در اینجا مشکل آمریکا نیست، بقیه دنیاست که مقصر است.
البته استدلال بالا، تنها یکی از دلایل جزئی محق نشان دادن همیشگی اسرائیل در کنگره (آمریکا) به شمار می آید. دلیل دیگر وجود ایپک (AIPAC) و سازمان های وابسته ای است که درجه نفوذ و تسلطشان بر کنگره، با هیچ یک از دیگر لابی های سیاست خارجی و غیره قابل قیاس نیست.
یکی از نشانه های قدرت بالای این لابی، در جریان وادار ساختن چارلز فریمان به کناره گیری از کاندیدایی ریاست «شورای ملی امنیت» در دولت اوباما ظاهر شد و این تازه به رغم عقب نشینی موقتی این سازمان در مقابل اتهام جاسوسی به دو نفر از کارگزارانش (استیو روزن و کیت وایسمن از مسئولین بالای این سازمان) بود. معروف بود که فریمان نسبت به مسأله فلسطین تمایلات عرب گرایانه دارد. با وجودی که تمام نیروها علیه فریمان بسیج شده بود اما ایپک ادعا می کرد که هیچ نقشی درآن جریان نداشته است. در جریان بسیج علیه فریمان، او را حتی به داشتن رابطه با افراد پدوفیل (بچه باز) نیز متهم کرده بودند. به گفته جاناتان فریدلند (در روزنامه گاردین)، «واقعیت لابی اسرائیل، حتی زمانی که افسانه ها و اغراقات اطراف آن را نیز دور بریزیم، هنوز به قدر کافی نگرانی آور است.» تخریب چهره این شخصیت توسط ایپک به دو دلیل انجام گرفت که مکمل هم هستند:
الف ـ آنها عمیقاً نگران این بودند که تحلیل داده های جاسوسی از زیر دست چه کسی رد می شود. به این خاطر که امکان داشت، درست به مانند آنچه در مورد سند «گمانه اطلاعاتی کشور» در سال۲۰۰۶ اتفاق افتاد، حمله آمریکا یا اسرائیل به ایران با مشکل رو به رو شود. در این سند تأکید شده بود که ایران دیگر برنامه اتمی نظامی ندارد.
ب ـ هشداری بود به کسانی که خیال رسیدن به مقامات دولتی را در سرمی پرورانند، به این معنی که آنها باید مراقب باشند که مبادا نظریاتشان در تقابل با سازمان آنها (ایپک) قرار گیرد. حال می خواهد این افراد در تعیین سیاست های خارجی دخیل باشند یا نه. به زبان دیگر، «جامعه هوادار اسرائیل» سر بریده فریمان را روی نیزه طلب می کرد و به آن هم رسید. امروز ایپک از چنان قدرتی برخوردار است که توان آن را دارد که فرش را از زیر پای رئیس جمهور نیز بکشد، بدون اینکه وی حتی علیه چیزی موضع گرفته باشد.
در خصوص اینکه چرا ایپک تا به این درجه قدرت دارد و چرا یهودیان آمریکا به این اندازه از آن دنباله روی کرده و سخنگویی در مورد سیاست خاورمیانه ای آمریکا را به آن محول نموده اند، دلایل زیادی وجود دارد اما اهداف تندروانه این سازمان از آن جمله نیست. به طور مثال، نظر خواهی «جِی استریت» نشان داده است که هفتاد و شش درصد از یهودیان آمریکا موافق ایجاد دو کشور بر اساس موافقت نامه های کمپ دیوید مصر در هشت سال پیش هستند (در مقابل بیست و چهار درصد مخالف)، و این درست همان راه حلی است که از سوی ایپک محکوم می شود. یک نمونه دیگر، سکوت ایپک در قبال انتخاب آویگدور لیبرمن، ( یک نژاد پرست انتقام جو و خواهان تسخیر دوباره سرزمین های تاریخی قوم یهود) به مقام وزیر خارجه از سوی بنیامین نتانیاهو، و کنتراست آن با نظر یهودیان آمریکاست. در نظرخواهی جِی استریت در خصوص تهدید های این شخص علیه نمایندگان عرب کنیسه اسرائیل و ملزم نمودن ساکنین عرب اسرائیل به خوردن سوگند و امضای سند وفاداری به دولت یهودی، نشان داده شد که شصت و نه درصد از یهودیان آمریکا مخالف این سیاست و تنها سی و یک در صد با آن موافق بودند.
از این گذشته، یهودیان آمریکا عموماً از روحیات لیبرالی برخوردارند، در حالی که ایپک زیر تسلط نئوکان ها باقی مانده است. یهودیان در انتخابات گذشته با وفاداری تمام به دمکرات ها، و به نسبت چهار به یک به اوباما رأی دادند. این نیز برای خود یک پارادوکس است که سازمان هایی نظیر ایپک که هزینه های خود را از کمک های مالی یهودیان لیبرال تأمین می کنند، در ریختن استراتژی برای بدنام کردن همین لیبرال دمکرات ها، با جمهوری خواهان محافظه کار هم پیمان می شوند.
برخورد تازه جِی استریت با کنگره و جامعه یهودی، از نظر تغییراتی نیز که در نسل ایجاد شده است، حساسیت لحظه تاریخی را نشان می دهد. اِم جی روزنبرگ که اخیراً از سازمان «فوروم سیاست اسرائیل» وابسته به جناح کبوتر ها، استعفا داده است، درباره سازمان ایپک چنین می گوید: «ایپک سازمانی است که توسط کادر های پیرتر رهبری می شود، در صورتی که بچه ها و نوه های آنها از آن افکار فاصله گرفته اند. ما هر چه بیشتر از جنگ دوم جهانی دور می شویم، نسل جوان مشکل تر با توسل به وحشت، به حمایت از اسرائیل کشانده می شود. این نسل زمانی از اسرائیل حمایت می کند که مضمون آن را جذاب یافته و به آن اعتقاد پیدا کرده باشد. به همین دلیل است که تاکتیک های ایجاد وحشت و اظهار اینکه، «زود باش چک بنویس والا دوباره هولوکاست می شود»، دیگر بر یهودیان زیر شصت سال مؤثر واقع نمی شود. نسلی که در سال های دهه شصت علیه جنگ ویتنام تظاهرات کرده است، دیگر با شعار هایی نظیر، دارد هیتلر می آید، تحمیق نمی شود.» روزنبرگ اضافه می کند که، «محبوبیت اسرائیل در میان یهودیان آمریکایی، درست از سال ۱۹۷۷ و با به نخست وزیری رسیدن مناخم بگین رو به تنزل نهاده است. آن اسرائیلی که مردم به آن باور داشتند، اسرائیل لئون اوریس، اسرائیل کیبوتص، و یک بهشت سوسیالیستی بود. این چیزها امروز به کلی تغییر کرده است.»
از این گذشته، هر چند که در میان یهودیان آمریکایی، کشور اسراییل در مقابل فلسطینی ها از محبوبیت نسبتاً کامل برخوردار است، اما این محبوبیت در میان محافظه کاران یهودی بیشتر نمودار است (به نسبت هفت به یک) تا در میان یهودی هایی که خود را لیبرال معرفی می کنند (به نسبت سه به دو). آمار نظر خواهی ای که سازمان آمارگیری «پیو» در رابطه با «پروژه افکار عمومی جهانی» در جریان جنگ غزه انجام داد، ثابت می کرد که یهودیان آمریکایی همدردی و حمایت به مراتب بیشتری نسبت به اسرائیل داشتند تا به فلسطینی ها (چهل و نه درصد) و تنها یازده درصد از فلسطینی ها حمایت می کردند.
جِی ـ استریت در رسیدن به هدف، تغییر نقش و نحوه نفوذ یهودیان آمریکا در واشنگتن، از روش های تبلیغاتی «باز مارکتینگ» (buzz Marketing) گروه مترقی «موو ـ آن» (MoveOn. org) و فعالیت های انتخاباتی اوباما الهام می گیرد. هر چند هنوز زود است که در باره توفیق نهایی این سازمان قضاوتی صورت گیرد، اما بیلان کار آن نسبت به بسیاری از کوشش های این چنینی در گذشته، چشم گیر تر بوده است. جِی استریت در طول هجده ماه گذشته، به یک سازمان سه میلیون دلاری با بیست و دو کارمند مبدل شده است. هر چند که این رقم در مقایسه با بودجه شش و هفتاد صدم میلیون دلاری ایپک مبلغ ناچیزی به شمار می آید اما برای خود، آغاز استواری تلقی می شود. مجله معتبر «نشنال جورنال» جِی استریت را یک موتور قدرتمند طرفدار اسرائیل خوانده است که موفق شده است در انتخابات سال ۲۰۰۸ حدود یک میلیون دلار به نفع کاندیدا های طرفدار صلح جمع آوری کند. صداهایی که با پیوستن به یکدیگر بلندتر می شوند.
از این گذشته، جِی استریت نه تنها به هماهنگ ساختن تلاش های خود با سازمان های کوچک تر می پردازد، بلکه برخی از آنها را در خود ادغام کرده و بدین ترتیب موفق به جهت دادن به تلاش های کارکنان و هواداران آنها شده است. بسیاری از این سازمان های متمایل به چپ، قبلاً در اثر کمبود های مالی به انحلال کشانده شده بودند. اولین کنگره ملی این سازمان قرار است در روزهای بیست و پنج تا بیست و هشت اکتبر صورت گیرد و در آن یازده گروه صلح طلب از جمله سازمان مستحکم «آمریکاییان خواستار صلح، اکنون» و «فوروم سیاست اسرائیل» و «صندوق اسرائیل نوین» شرکت خواهند داشت. جِی استریت در اکتبر سال گذشته موفق به جذب و ادغام «اتحادیه صهیونیست های پیشرو» شد که متشکل از دانشجویان مصمم و پرکار یهودی طرفدار صلح است.
بر اساس اطلاعات رسیده، جِی استریت در شرف جذب سازمان «بریت زِدِک» است که گفته می شود چهل و هشت هزار عضو داوطلب در سطح آمریکا دارد. از سوی دیگر، استخدام هدار ساسکیند، یکی از نظامیان سابق ارتش اسرائیل، به اعتبار این سازمان در میان سنگین وزن های واشنگتن افزوده است. هدار ساسکیند تا همین اواخر معاون سازمان میانه روی «شورای یهودی امور همگانی» بود که سازمان مادر و ناظر بر گروه های یهودی ای محسوب می شود که در راه حل مشکلات مدنی یهودیان فعالیت می کنند. چنین تلاش هایی همراه با اعلام همبستگی از سوی ژنرال ها و مقامات امنیتی سابق اسرائیل، توسل نئوکان ها را به تاکتیک شناخته شده ایجاد هراس نسبت به «سرخ ها»، یعنی اعراب، در خارج و داخل رسانه ها و در میان افراد بی طرف مشکل می سازد. برخی پیش بینی می کنند که «فوروم سیاست اسرائیل» در نهایت جذب جِی استریت خواهد شد. روزنامه یهودی «فوروارد» اخیراً گزارش داد که این نهاد بر لبه پرتگاه قرار گرفته و با توجه به کاهش کمک های مالی به آن (هفت و یک دهم میلیون دلار در سال ۲۰۰۷)، تنها با دو نفر کارمند به فعالیت های خود ادامه می دهد و موجودیت خود را ماه به ماه حفظ می کند.
باید دید که رسانه ها، از یهودی گرفته تا سکولار، چگونه اخبار کنوانسیون آتی جِی- استریت را منعکس خواهند ساخت. بِن ـ امی می گوید که یکی از اولیه ترین اهداف او از این کنفرانس، اثبات این حقیقت است که، «اردوگاه یهودیان صلح طلب، محدود به یک جمع ده نفری نیست که تماماً در زیرزمین یک خانه جا می گیرند.» او در نظر دارد که به هواداران خود امکان بدهد که یکدیگر را ببینند و لمس کنند و بر این احساس پیروز شوند که آنها یک صدای تنها در اعماق وحش بیش نیستند. اهود اولمرت پیش از اینکه از مقام نخست وزیری برکنار و به فساد مالی متهم شود، پیش بینی کرد که «اگر طرح دو کشوری شدن فلسطین به شکست بیانجامد، اسرائیل به سرنوشت آفریقای جنوبی و همان نوع مبارزات حق طلبانه دچار خواهد شد.» او هشدار داد که روزی که چنین شود، «پایان دولت اسرائیل خواهد بود.»
شاید موفقیت آقای اوباما در نجات اسرائیل از دچار شدن به چنین سرنوشتی، (با امید دادن به مردم فلسطین برای داشتن کشور خود و بازگرداندن زمین های آنان)، به موفقیت همین صداهایی بستگی داشته باشد که در گذشته تک آوا هایی بیش به نظر نمی رسیدند.