يهودى و صهيونيست

هر صهيونيستي، يک يهودى است، اما هستند يهوديانى که خود را صهيونيست نمى‌دانند. بلکه حتى با آنها مخالفند. به علاوه، يهود تاريخى بس طولانى دارد. در حالى که صهيونيست‌ها، نام و کارشان از اواخر قرن نوزدهم ميلادى شروع شده است. در هر حال يک صهيونيست با سه خصيصه عمده مشخص مى‌شود:
-1 اعتقاد به برترى قومى و نژادى يهود.
-2 کوشش براى ايجاد حaکومت جهانى يهود.
-3 تلاش براى بازگشت يهود به سرزمين موعود که همان فلسطين باشد.
به عبارت ديگر، هر کس که داراى اين سه عنصر اعتقادى باشد، لزوما صهيونيست است. در اينجا توجه به دو نکته ضرورى است. اولا: اگر يک فرد يهودى به صراحت بگويد که صهيونيست نيست و اعتقادى به نهضت صهيونيسم ندارد ولى عملا خود و نژاد يهود را برتر و بالاتر از ديگران بداند و براى بازگشت به اورشليم تلاش و تبليغ کند، و برقرارى حکومت جهانى يهود را بخواهد، اين شخص در واقع يک صهيونيست است. مثلا در زمان شاه، يهوديانى در ايران با قيافه‌اى آرام و زندگى معمولي، هر سال مبالغ هنگفتى به اسرائيل مى‌فرستادند تا صرف خريد اسلحه و کشتار فلسطينيان شود. آيا مى‌توان اينان را تنها يهودى به حساب آورد و امتيازات اهل کتاب را بر آنها بار کرد؟ اين مسئله در هر مورد ديگرى هم صادق است. يعنى هر کسى که اعتقاد به برترى نژاد سفيد بر نژاد سياه داشته باشد يک نژاد پرست است، چه خود به اين مسئله اقرار کند يا لفظا آن را انکار نمايد. يا شخصى که عملا با همه شغل و زندگى و روابط خانوادگى و اجتماعى خود مثل يک سرمايه‌دار رفتار کند، در واقع هم، سرمايه‌دار است. اگرچه مثلا ادعاى مارکسيسم داشته باشد. ثانيا چه بسيار يهوديانى که قبل از شروع نهضت صهيونيسم و مشهور شدن اين نام و عنوان عملا و با همه وجود در جهت آن سه عنصر صهيونيستى عمل مى‌نموده‌اند، اينان هم حکم صهيونيست‌هاى مشهور امروز را دارند و به اين اعتبار چه بسا يهوديانى که قرن‌ها قبل صهيونيست بوده‌اند، قبل از اينکه حتى کلمه صهيونيسم در فرهنگ سياسى جهان وراد شده باشد. حا- لوى (1141 تا 1085 م) را معمولا بزرگترين شاعر عبرى اسپانيا مى‌دانند... حا- لوى صهيونيستى بود که در سفر زيارت به بيت‌المقدس وفات يافت. وى کزارى را يکسال پيش از وفات نوشته و آن رساله‌اى است فلسفى در پيرامون اين نظر که ملت يهود تنها واسطه بين خالق و مخلوق او مى‌باشد و در آخرالزمان، ملت‌هاى ديگر همه به دين يهود خواهد گرويد.
کلمات صهيونيست و صهيونيسم به اين صورتى که امروز مصطلح است بيش از يک قرن سابقه ندارد. در حالى که مى‌دانيم مقابله صاحبان اين انديشه با خود اسلام از هزار و چهار صد سال پيش و از اولين روزهاى ابلاغ پيام حضرت محمد (ص) شروع شده است. اسلام يهود را صاحب کتاب مى‌داند و در برخورد اجتماعى مسلمانان با آنها، يهود صاحب امتيازهاى عديده‌اى است. از سوى ديگر کتاب آسمانى ما آکنده است از داستان مقابله و عناد اين قوم با پيامبران الهي. اما جالب اينجاست که قرآن از اين گروه هرگز به نام صهيونيست و يا اسامى مشابه آن، ياد نکرده بلکه به ذکر يهود اکتفا مى‌کند. دين توحيدى حضرت موسى (ع)، در طول قرن‌هاى متمادى بوسيله زورمندان و چپاولگران تحريف شد و عملا در خدمت سلطه و ستم در آمد و بدين ترتيب چيزى که به نام يهود در دست است آن مرام و مسلکى نيست که رسول خدا حضرت موسى براى نجات بندگان و بردگان و مستضعفين مبلغ آن بود. ظهور و بعثت حضرت عيسي(ع) نيز نشان دهنده آن است که حکام زمان، تعاليم حضرت موسى را به نفع خود دگرگون ساخته و از پوسته ظاهرى دين يهود به عنوان ابزارى جهت تعميق توده‌هاى مردم استفاده مى‌کردند. نکته قابل توجه اين است که ضد خدايانى که به هنگام بعثت حضرت عيسي، لباس يهوديت به تن کرده بودند، آن حضرت را که مبلغ همان پيام خالص توحيدى حضرت موسى بود، به شديدترين وجه مورد اذيت و آزار قرار دادند و سرانجام به خيال خود وى را کشتند و بدين طريق کاملا اثبات کردند که خط توحيدى و ضد استکبارى پيامبران الهي، با آن يهوديتى که آنها مدعى آن بودند از زمين تا آسمان فاصله دارد.
برخورد اسلام با دو واقعيت فوق برخوردى دو گونه است. يعنى در مقابل دسته اول، يهودى ضد دين و پيغمبر‌کش و مکار و مال اندوز و سلطه‌جو، تنها جنگ و مبارزه و شمشير حکومت مى‌کند. اما در برابر دسته دوم، ارشاد و تبليغ و بحث و راهنمايى و رافت.
کسانى که با تاريخ اسلام آشنايى دارند به خوبى مى‌دانند که يکبار پيامبر هفتصد تن از جهودان بنى‌قريضه را در يک مجلس به شمشير سپرد و بار ديگر در مورد ظلمى که بر زن يهودى رفته بود امام على (ع) چنين فرمود: که اگر تمامى مسلمين در برابر اين ظلمى که رفته است بميرند، حق دارند.
بنابراين هرگاه کلمه يهودى را با نفرت و کينه به کار مى‌‌بريم، مقصودمان همان افرادى هستند که نوع امروزى آنها را صهيونيست مى‌گويند و الا آن يهودى که به دليل اعتقاد به رسالت حضرت موسى و کتاب تورات يهودى است، نه تنها مورد هيچ برخورد و تضادى نيست بلکه به عنوان يک اهل کتاب در حد و حدود خويش محترم هم هست. حتى چند نمونه از يهوديانى را هم سراغ داريم که افراد شايسته و ارزشمندى هم بوده‌اند و نامشان به نيکى در تاريخ فرهنگ و تمدن جهان ثبت شده است و جاودان هم خواهند ماند. بنابر آنچه گذشت، معلوم مى‌شود که ضد يهود با ضد صهيونيست تفاوت دارد. اما صهيونيست‌ها سعى دارند هر مخالفتى با خود را به عنوان ضديت با يهود بکوبند.